هزاران تازیانه در انتظار "فرج الله سلحشور" با شکایت تک تک زنان سینمای ایران، مصطفی فقیهی
دادستان و مدعی العموم وظیفه دارند گوینده این تهمت ها و افترائات را در سطحی و نازل ترین حالت ممکن، مستوجب و مستحق حد شرعی برشمارند، ضمن آنکه خوب است زنان سینمای ایران بدانند، براساس قانون و شرع، شکایت تک تک و جداگانه شان از گوینده این مطالب، می تواند وی را به ازای هر شاکی، متحمل ۸۰ تازیانه کند.
اساساً پرداختن به برخی، باعث مزید شهرت است و البته آرزویی دیرین برای آن جماعت، اما هدف در این مقال نه فلان شخصیت، که ایستادگی و مقابله ایست از در حکمت، با این رویه ، اخلاق و زبان تند و تیز پرحدت و منقش به زنگار تهمت که چندی است جولان می دهد در این خاک و تربت پرفضیلت و اساساً برنمی تابد هیچ حقیقت و نه حتی نصیحت!
چندان که عام ترین مردمان نیز مستحضرند، اینروزها تهمت و افترا و تردید و شائبه سازی، به فرهنگ غالب گفتاری در کشور تبدیل شده و در این میان برخی، بی پرواتر از سایرین، مفنورترین عبارات و واژگان تاریخ را نثار مخالفین خود می کنند. نه! اشتباه نکنید، موضوع ارتباطی با دولت و سیاست بازی هایش ندارد، بلکه اینبار فردی که خود را از جنس هنر می داند، به سیاق همسنگرانش در سیاست، کلام و گفتار و زبان خود را آلوده کرده به "عبارات موهن" و سرشار از تهمت.
سلحشور کارگردان تلویزیون که برخی آثار تلویزیونی پرمخاطب را به لطف داستان های شنیدنی قرآنی و بهای بیش از اندازه تلویزیون، و رفقای بالایی، تحویل مخاطبان میلیونی داده، به جای آنکه هماره همان داستان های قرآنی را سرلوحه ی رفتار و سکنات خویش قرار دهد، زنان سینمای ایران را فاحشه و سینمای کشور را "فاحشه خانه" خوانده است.
او گرچه یکبار به جبر و فشار روزگار، عذرخواهی کرد از زنان سینمای این دیار، اما پس از اقدام پلید گلشیفته، به زغمش بهانه مهیا شد بغایت استوار، که تا نتواند با ایراد اتهام و افترا و افشاگری و برکشیدن تیغ تهدید و تخریب این و آن و البته گرفتن ژست پیش گو ، "اهلیت" دیگران را نفی و این چنین " اهلیت " خویش را ثابت کند.
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
این شخصیت فخیمه در سخنان جدید و تئوری سازی های خلق الساعه اش که توسط یک سایت حامی دولت مطرح شده، به آسانی و بدون اطلاع از واقع ماجرا، کلیت زنان سینمای ایران را در کمال بی اخلاقی و بی انصافی به چوب افتراهای ناروا و اتهام های ناسزا بسته، از کاهی کوه ساخته و بی هیچ دلیل موجهی، هر آنچه از بغض و کینه داشته نثار آنان کرده، انبان سراسر دروغ و تهمت و توهین بر دوشش را گشوده، تمنیات نفسانی و عقده های فروخورده و غبارسالیان گرفته خود از "اصحاب سینما" را در قالب ها و محمل هایی چنین به معرض نمایش مردم شریف و نجیب و فهیم ایران نهاده ؛ به آن امید که به یاری اوضاع کواکب و نوع چینش و گردش ستارگان ، به انضمام زنجیره ای از اخبار و تحلیل هایی مشابه ( که در ماه های اخیر چند نمونه آن را شاهد بوده ایم) تشویش یا زمینه های کاهش اعتماد را در ذهن مردم و متولیان ایجاد کرده ، اعتماد آنان به سلامت و صداقت آنان متزلزل سازد و اگر مراد یاری کند مقدمات برخوردهای سخت تر با مجموعه "سینما " را فراهم آورد .
وی مدتی است از"بدحادثه" و استقبال شایان مخاطبان سریال های تلویزیونی اش، به جمع "بزرگان ساختگی" پیوسته است و به نظر می رسد چند سالی است نان از همین سفره "اباحی گری در اتهام سازی بر دندان می گیرد" و دیری است به حق در وادی خود، سرآمد این صناعت است و خدایگان جماعت اهل غضب!
در مورد این نوع اظهارات و وظیفه ی نهادهای مسئول، ذکر نکاتی چند ضروری به نظر می رسد:
یکم.
سلحشور در سخنان پیش و پسینش، چنان فضایی در گفتار خویش می آفریند که گویی بیشتر مردم سیرت پلید و سرشت غیرانسانی و اغراض شیطانی دارند و باید قلیلی که به زعم خود بر صراط مستقیمند، در عرصه های مختلف، دست چین شوند.
اما به راستي چگونه ممكن است كسي كه به قول خود بهترین موسیقی خود را قرآن دانسته و به اشتباه مدعي اطلاع از آموزه هاي ديني ست، چنين سخنانی را آنقدر ممكن بداند كه حاضر باشد براي اثبات خطای ندیده ی برخی، خدای وار، عیوب را برکشد و ابلیس گونه، آنها را به دروغ و تهمت كه از اكبر كبائر است متوسل کند.
نقد صوفي نه همه صافي و بي غش باشد
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
و به قول سعدی خداوند - عزوجل - می بیند و می پوشد و همسایه نمی بیند و می خروشد!
نعوذ با الله ، اگرخلق غیب دان بودی
کسی به حال خود ازدست کس نیاسودی
دوم. پرداختن به ضعف هاي مردمان، حتی اگر راست باشد نشانه ضعف شخصيت ، سستي ايمان و هم خانگي با ابليس است و اگر دروغ و تهمت باشد ، نمادي ست از جهنم ، و به واقع اگر كساني چنين به حوزه تاثیرگذاران یا اداره کنندگان جامعه وارد شوند ، از آنجا که اخلاق ندارند ؛ آداب نمي دانند. دین و اخلاق نمی شناسند و به هر قيمتي مي خواهند رقيب را بي حیثیت كنند و خود جاي او بنشينند ، اگر وضع مردم بدتر نشود بهتر نخواهد شد.
کما اینکه جناب سلحشور که در این میان و در این چند ساله که روزگار لگام در کف با کفایت او و امثالش نهاده و ایام به کامش و شرایط به نفعش بوده و چونان اویی که از فرط مهرورزی هرچه خواسته کرده، خانه سینما را به تعطیلی کشانده و به مدد جمع پر توان دوستان، از اشاعه هر ناروا و ناسزایی در مورد مخالفان کوتاهی نکرده و به طرفه العینی، پروسه "تبدیل مخالف به معاند" را مهیا ساخته است.
هر شبنمی دراین بحر صد بحرآتشین است
دردا که این معما شرح وبیان ندارد
جای سئوال از " سلسله جنبانان غضب " است که به واقع، او و حامیان سخنانش، تا چه حد دچار باد دماغ و کیش شخصیت شده اند که خود را فراتر ازهر قانون، شرع، جایگاه و مقامی پنداشته، به سادگی آب خوردن، دست به کار ساخت و پرداخت "تسلسل" دروغ و "دور" باطل، خبر دروغ و تحلیل بر پایه دروغ شوند ؟
حال آنکه حضرت حق، برای آبرو و حیثیت انسانها ارزش قائل است تا جایی که غیبت و تهمت و دروغ و امثال آن را در شمار بزرگترین گناهان قرار داده و حرمت و آبروی انسان را از حرمت کعبه بالاتر دانسته است.
به راستی چگونه می توان نام پیامبر بزرگوار اسلام (ص) را بر زبان راند و چنین آسوده خاطر و بی باکانه، تهمت زد و افترا بست ؟
مگر همین پیامبر بزرگ نفرموده اند : المومن حرام کله، عرضه و ماله و دمه ..الا وان شر امتی اللذین یکرمون مخافه شرهم، الا ومن اکرمه الناس اتقاء شره فلیس منی ... همه داشته های مسلمان مانند : آبرو ، مال و جان حصار ممنوع الدخول برای همگان است ...
یا انکه در وصیتش به مولا علی می فرماید: یاعلی ایاک والکذب فان الکذب یسود اوجه.. یاعلی احذرالغیبه والنمیمه فان الغیبه تفطر والنمیمه توجب عذاب القبر/ یاعلی ایاک واللجاجه، فان اولهاجهل واخرهاندامه... علی جان! از دروغ بپرهیز که دروغ گفتن صورت را سیاه می کند...
حضرت سول (ص) چنان در قضاوت سختگیری می کنند که شنونده از شنیدن آن، جز بهت و حیرت ، یارای واکنش دیگری ندارد. چنان که روایت شده:
سوم: تهمت زنازادگی شامل حد می شود
با رجوع به فقه اسلامی می توان فصل گسترده ای به نام قذف در آن یافت. بدین معنا که اگر کسی فرد مقابل را در ناسزاگویی های خود متهم به زنا زادگی بکند بر وی حد شرعی و تازیانه جاری می شود. چنان چه امام صادق علیه السّلام می فرماید: هر انسان بالغى چه مرد و چه زن اگر افترا بندد بر صغیر یا کبیر- چه مرد باشد چه زن، چه مسلمان چه نامسلمان، و چه آزاد باشد چه بنده- باید حدّ تهمت (هشتاد تازیانه) بخورد، و اگر بالغ نبود حدّ تأدیب یعنى تعزیر شود.
حکم تهمت زدن به فرد مسلمان چیست؟
وَمَن یَکْسِبْ خَطِیَّ ؟‹َةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِی بَرِیَّ ؟‹ًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَـَنًا وَإِثْمًا مُّبِینًا؛(نسأ،112) و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود سپس بیگناهی را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکاری بر دوش گرفته است." امام صادقمیفرماید:"تهمت زدن به بیگناه از کوههای عظیم نیز سنگینتر است." و باز میفرماید:"کسی که برادر مسلمانش را متهم کند، ایمان در قلب او ذوب میشود همانند ذوب شدن نمک در آب."
حکم فقهی تهمت زدن، به لحاظ نوع تهمت، متفاوت است. مثلا تهمت ناروا به زن پاک دامن، هشتاد ضربه شلاق است؛ "وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَـَتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَـَنِینَ جَلْدَةً وَ لاَ تَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهَـَدَةً أَبَدًا وَ أُوْلَغکَ هُمُ الْفَـَسِقُونَ ؛(نور،4) و کسانی که زنان پاک دامن را متهم میکنند سپس چهار شاهد (بر ادعای خود) نمیآورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید، و شهاتشان را هرگز نپذیرید، و آنها فاسقانند".
البته این نوع تهمت ها که حدّ دارد، از نظر فقهی به آن قذف میگویند.در ضمن، تهمت، قصاص ندارد؛ و جبران تهمت، بر حسب مورد متفاوت است.
اگر تهمت زده از سوی تهمت خورده بخشیده نشود. چنان چه تهمت از نوع قذف باشد ـ که حدّ دارد ـ حدّ بر او جاری میشود. و اجرای حدّ ]که در واقع نوعی جبران حق اللّه یا حق الناس است[ اگر توأم با توبه باشد، در کمال توبه مؤثر است.
در قیامت، اگر تهمت خورده به هیچ وجه راضی نشود، فصل الخطاب خود خداوند خواهد بود و تهمت زده را به اندازة جرمش مجازات کرده، یا طبق مصلحت عمل میکند، تا شخص بلا تکلیف نماند.
قرآن کریم، در حالات تهمت زنندگان در قیامت میفرماید:
"یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُون؛(نور،24) در آن روز که زبانها، دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب میشدند، گواهی میدهد."
قانون چه می گوید؟
نسبت زنا یا لواط به مخاطب دادن را قذف گویند. به عبارت دیگر قذف عبارت است از دشنام خاص و نسبت دادن زنا یا لواط به دیگری که مستلزم کیفر و عذاب معین است.
در قانون مجازات اسلامی هم در ماده 139قذف چنین تعریف شده است: «قذف نسبت دادن زنا یا لواط است به شخص دیگری» بنابراین نسبت دادن سایر جرایم مستوجب حد، نظیر مساحقه و مضاجعه و غیره موجب حد قذف نخواهد شد و گوینده آن نسبت به دیگری به موجب ماده 140 همین قانون به مجازات شلاق تعزیری محکوم خواهد شد.
هرگاه کسی امری غیراز زنا یا لواط، مانند مساحقه و سایر کارهای حرام را به شخصی نسبت دهد تا 74 ضربه محکوم خواهد شد. شارع مقدس همواره بر این مطلب تأکید داشته و دارد که هر جرمی باید با سوءنیت مرتکب همراه باشد تا عنوان مجرم بر او صدق و عملی که مرتکب میگردد جرم تلقی شود.
ماده 146 قانون مجازات اسلامی تأکید دارد قذف در مواردی موجب حد میشود که قذفکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد و قذفشونده نیز بالغ و عاقل و مسلمان و عفیف باشد، درصورتی که قذفکننده یا قذفشونده فاقد یکی از اوصاف فوق باشند حد ثابت نمیشود.
در ماده 145 قانون مجازات اسلامی آمده است: «هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند موجب محکومیت گوینده به شلاق تا 74 ضربه میشود.
اما اگر شخصی جمعیتی را قذف کند (که مورد بحث نیز چنین است) و آن جمعیت دسته جمعی شخص را به مرافعه بکشانند، فقط یک حد برای قاذف است ولی اگر متفرقا و بهطور جداگانه حق خود را بخواهد برای هر شخص یک بار حد میخورد.
ماده 151 قانون مجازات اسلامی میگوید: «هرگاه شخصی چند نفر را بهطور جداگانه قذف کند، در برابر قذف هر یک جداگانه حد بر او جاری میشود خواه همگی با هم مطالبه حد کنند، خواه بهطور جداگانه».
همچنین ماده 152 همین قانون مقرر کرد. «هرگاه شخصی چند نفر را به یک لفظ قذف کند، اگر هر کدام از آنها جداگانه خواهان حد شوند برای قذف هر یک از آنها حد جدا گانهای جاری میشود ولی اگر با هم خواهان حد شوند، فقط یک حد ثابت میشود.
حد قذف طبق نص صریح قرآن مجید 80 ضربه تازیانه است و قانون مجازات اسلامی نیز حد قذف را به همین میزان مقرر کرده است. (ماده 140) با این تفاوت که در این مورد با لباس بر تن قاذف شلاق میزنند.
وظیفه دادستانی
با این اوصاف و شرح اوضاع، دادستان و مدعی العموم وظیفه دارند گوینده ی این تهمت ها و افترائات را در سطحی و نازل ترین حالت ممکن، مستوجب و مستحق حد شرعی برشمارند ، ضمن آنکه خوب است زنان سینمای ایران بدانند، براساس قانون و شرع، شکایت تک تک و جداگانه شان از گوینده ی این مطالب، می تواند وی را به ازای هر شاکی، متحمل 80 تازیانه کند.
نفس سوفسطايى آمد میزنش كش زدن باید نه حجت گفتنش
در پایان، سخنی ژرف از "سعدی" سخن سرای بزرگ در گلستان را می آورم که شاید علت العلل درازدستی هایی چنین باشد که "بی هنران هنرمند را نتوانند که ببینند ... پیش آمدن نیارند.یعنی چون سفله به هنر با کسی برنیاید، به خبثش در پوستین افتد !
کند هر آینه غیبت حسود کوته دست
که در مقابله گنگش بود زبان مقال"
Ingen kommentarer:
Send en kommentar