قلمها شکسته
.لبها دوخته
گوشها کر شده
چشمها در پرده سانسور و زندان پنهان گشته است .
سخنوران و خوش گویان در بند زندان می باشند
و خوش الحنان به کنج تنهایی و یا غربت فرستاده شده اند
. بجای آزادی زندان شلاق و شکنجه جاری است
. بجای شادی غم و انده بر سر مردم سایه افکنده است
. کلاغان بجای بلبلان خوش صدا بر سر درختان غار غار می کنند
.مرگ برای همه آزاد شدن از دست این زندگی گشته است
تا مشتی حرف فروش مکار بر صدر قدرت همه چیز مردم را به غارت ببرند و در کاخ های مستحکم خود بریش مردم گرفتار بخندند .
شاعران خوش گوی این سرزمین هنر پر ور را یکی یکی به صلابه اداره امنیت می برند و دهان می دوزند تا سخنی بجز غار غار این کلاغان به گوش کسی نرسد .
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
هالو هم از نتوانست از این سرما بی نصیب بماند و همچون استاد بادکوبه ای و هیلار صدیقی ..... و صدها شاعر خوش خوان این ملک به دادگاه بلخ رفت تا نشان دهند که از هالو ها هم در این ملک می ترسند
جمعه، ۲۷ مرداد . مهر بانان
جمعه، ۲۷ مرداد . مهر بانان
Ingen kommentarer:
Send en kommentar