بیوگرافی (زندگی نامه) خواجه نصيرالدين طوسي
خواجه نصيرالدين طوسي او به تحصيل دانش، علاقه زيادي داشت و از دوران جواني در علوم رياضي و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گرديد.
خواجه نصيرالدين محمد بن حسن جهرودي طوسي مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي از اهالي جهرود از توابع قم بوده است كه در تاريخ 15 جمادي الاول سال 597 هجري قمري ولادت يافته است. او به تحصيل دانش، علاقه زيادي داشت و از دوران جواني در علوم رياضي و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گرديد.
خواجه نصيرالدين طوسي ستاره درخشاني بود كه در افق تاريك مغول درخشيد و در هر شهري پا گذارد آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاريك و در آن عصري كه شمشير تاتار و مغول خاندانهاي كوچك و يا بزرگ را از هم پاشيده و جهاني از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و كنار منزوي و يا فراري مي شدند و بازار كسادي دانش و جوانمردي و مروت مي بود و فساد حكمفرما. وجود و بروز چنين دانشمندي مايه اعجاب و اعجاز است.
خواجه نصيرالدين طوسي را دسته اي از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهي او را عقل حادي عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصيرالدين دوره تحصيل ابتدايي را قسمتي نزد دائي خود بابا افضل ايوبي كاشاني و فخرالدين داماد كه او شاگرد صدرالدين سرخسي و او شاگرد افضل الدين جيلاني و او شاگرد ابوالعباس ريوگيري و او شاگرد بهمن يار از شاگردان شيخ الرئيس ابوعلي سينا تحصيل كرده است.
بقول مولف آثار الشيعه خواجه نصيرالدين طوسي با سيدعلي بن طاوس حسيني و شيخ ميثم بن علي بحراني در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقيده دسته اي از مورخين ابن ميثم در فقه استاد و در حكمت شاگرد خواجه نصيرالدين طوسي بوده است.
شهيد ثاني در رساله چهل حديث خود مي نويسد محققاً خواجه نصير در علوم منقول شاگرد پدرش بود كه او از شاگردان فضل اله راوندي بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سيد مرتضي علم الهدي مي باشد.
يكي از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي علامه حلي مي باشد و علامه حلي در موقع اجازه دادن به يكي از شاگردانش بنام ابن زهره درباره استادش در همان اجازه نامه چنين مي نويسد:
خواجه نصيرالدين طوسي افضل عصر ما بود و از علوم عقليه و نقليه مصنفات بسيار داشت او اشرف كساني است كه ما آنها را درك كرده ايم، خدا نوراني كند ضريح او را. قرائت كردم در خدمت او الهيات، شفاي ابن سينا و تذكره اي در هيئت را كه از تاليفات خود آن بزرگوار است. پس او را اجل محتوم دريافت و خداي روح او را مقدس کند.
در آن روزگاري كه آوازه دانش خواجه نصيرالدين به اطراف و اكناف رسيده بود، رئيس ناصرالدين محتشم كه از دانشوران اسماعيليه بود بديدار خواجه مايل شد و او را به قائنات دعوت كرد و مقدم او را بسيار گرامي داشت و خواجه مدتها در آنجا بود و كتاب تهذيب الاخلاق ابن مسكويه را به فارسي ترجمه و شرح داد و بنام اخلاق ناصري تاليف كرد.
خواجه نصيرالدين طوسي در خدمت هلاكوخان ايلخان مغول خواجه نصيرالدين طوسي در تمام امور كشوري و لشگري مغول براي نيل به مقاصد عاليه خود دخالت داشته و تا اندازه اي كه توانست از پيش آمدها و سختي هاي ناگوار كه متوجه جامعه مسلمين مي شد جلوگيري مي كرد، گاهي با سخنان علمي و زماني با گفتگوهاي مختلف و هنگامي با اندرزهاي سياسي مقاصد مهم اساسي خود را با دست هلاكوخان انجام مي داد پيشرفتهاي علمي و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت مي گرفت و روي اين نظريات روزبروز در دربار هلاكو محبوبتر شده و مورد توجه خاص ايلخان مي گرديد.
خواجه نصيرالدين هميشه اصول مقاصد ديني را نصب العين خود قرار داده و تمام حركات سياسي و علمي كه شايسته يك مرد ديني آشنا به مصالح اجتماعي و سياسي اسلامي است بكار مي بست. يكي از اقدامات مهم خواجه نصيرالدين طوسي تشويق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسي و كشتن خليفه به دست ايلخان مغول بود.
تاسيس رصدخانه به تشويق هلاكو بوسيلة استاد طوس محقق طوسي به اتفاق كليه مورخين آن عصر بر عقل هلاكو چيره شده و تا مي توانست از قدرت و تسلط او بنفع كشور خود استفاده مي كرد و به جهان علم و ادب خدمت كرد و به نيروي اراده و تدبير خود توانست عقايد و آراء خود را بنام دلالت هاي فلكي عملي ساخته و از اوهام و خرافاتي كه مانند حسام الدين منجم ها بنام نجوم مي گفتند جلوگيري كند و در اثر نوازشهاي محقق طوسي دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تاليف و تصنيف و اشتغالات علمي شده و هر كدام در محيط تاريكي كه بر اثر فساد اخلاق و كشتارها و خونريزيهاي پراكنده ، آشفته شده بودند، مشعل فروزاني گرديده و در تشريح فضائل بكوشند و تا اندازه اي از فساد اخلاق و بيدادگري جلوگيري نمايند.
رفتن محقق طوسي به حله جهت زيارت شيخ نجم الدين ابوالقاسم حلي مولف كتاب شرايع الاسلام تاثير عميقي در محافل علمي اسلامي نمود و يك درس عبرتي بود كه تاكنون داستان آن بر سر زبانها است.
از جمله اقدامات ديگر خواجه نصيرالدين طوسي كه تاريخ هيچوقت آن را فراموش نخواهد كرد تاسيس رصدخانه مراغه مي باشد كه از يادگارهاي علمي و فلكي خواجه طوس مي باشد كه بدست او با همراهي عده اي از فضلا و دانشمندان بنا شده اين رصدخانه از مشهورترين رصدخانه هاي اسلامي است كه در شرق نزديك خاورميانه ذكر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاكنون با اين همه تطورات و تغييراتي كه در جهان پديد آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم باني آن بر سر زبانهاست.
بدستور محقق بزرگ طوسي فخرالدين ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغي معمار معروف آن عصر ساختمان وسيع و با شكوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع نموده و محلي كه براي رصدخانه انتخاب شده بود تلي است كه در شمال غربي شهر مراغه واقع شده بود و اينك بنام رصد مراغه معروف است.
براي كمك به رصدخانه علاوه بر كمكهاي مالي دولت اوقاف سراسر كشور نيز در اختيار خواجه گذارده شده بود كه از عشر آن جهت امر رصدخانه و خريد وسائل و اسباب و آلات و كتب استفاده مي نمود.
و در نزديكي رصدخانه كتابخانه بزرگي و بسيار عالي ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتاب نفيس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بيروت و الجزيره بدست آورده بودند.
و در جوار رصدخانه يك سراي عالي از براي خواجه و جماعت منجمين ساخته بودند و مدرسه علميه اي جهت استفاده طلاب دانشجويان ساخته شده بود و اين كارها مدت 13 سال بطول انجاميد، تا اينكه ايلخان هلاكوي مغولي در سال 663 درگذشت. ليكن خواجه تا آخرين دقايق عمر خود مواظبت و اهتمام بسيار نمود كه آن رصدخانه و كتابخانه از بين نرود و خللي در كار آنجا رخ ندهد.
بناي رصد خانه مراغه از افراط و تفريط منجمين آندوره جلوگيري كرده و از اوهام و خرافاتي كه بنام دلالت هاي فلكي انتشار پيدا كرده بود و مغولان آن را دامن مي زدند جلوگيري كرد.
يكي از دانشمندان مشهور امريكا بنام فانديك در يكي از تعليقات خود مي نويسد: دانشمندان نجومي اروپا براي هر يك از كوههاي كره ماه نامهائي از فضلاي جهان را كه خدمات شايسته اي به جهان علم كرده اند نام گذاري نموده اند از جمله يكي از كوههاي كره ماه بنام خواجه نصيرالدين طوسي نامگذاري شده است.
به هرحال عظمت روحي محقق طوسي نشاط مخصوصي در قلب فضلاي رنج ديده و آواره از وطن آن زمان ايجاد كرده و سبب شده بود كه تمام مشقات و صدمات خانمانسوز را در اطاق نسيان گذارده و با شوق وافري در حمايت استاد بدرس و بحث در دانشگاهي كه او در مراغه و بغداد ايجاد كرده بود اشتغال ورزيده و معضلات هر علمي را مطرح و با تبادل افكار وسعه اطلاعات استاد كل حل نمايند.
بعضي از كتب مشهور خواجه نصيرالدين طوسي
1-شرح اشارت ابن سينا
2- تجريد الاعتقاد
3-التذكره في علم الهيئت بنام تذكره نصيريه
4- تحرير المجسطي در هيئت و نجوم
5- اخلاق ناصري
6- اوصاف الاشراف در عرفان
7- الادب ابوخير للولد الضغير با اشعار عربي و فارسي ازخود خواجه
8- جواهر الفرائض ـ اصول علم فرائض و مواريث
9- اساس الاقتباس در فن منطق
10- بيست باب در اصطرلاب در علوم غريبه
11- زيج ايلخاني
12- مثلثات كروي
و همچنين رسالات و كتب متعددي در منطق و هيئت از خواجه باقيمانده است تاليفات خواجه به سال 1652 ميلادي به زبان لاتين در لندن به طبع رسيده است و همچنين در مصر و هندوستان و ايران قسمتي چاپ شده است كه بعداً با همكاري خواجه دست اندركار امر رصد شده بودند از قبيل: علامه قطب الدين شيرازي ـ شمس الدين شيرواني ـ حسام الدين شامي ـ دامغاني ـ كمال الدين الابكي ـ علي بن محمود ـ نجم الدين اصطرلابي ـ صدرالدين علي بن خواجه نصير طوسي كه متولي رصدخانه نيز بوده و فومنجي چيني و محي الدين مغربي و فريدالدين ابوالحسن بن حيدر بن علي طوسي از جمله دانشمندان معروف عصر خود در حكمت و عرفان و اشراق بوده و در علم رياضي و نجوم و رصد كواكب از سرآمدان عصر خود بوده اند.
داوري تاريخ درباره خواجه نصرالدين طوسي
گروهي خواجه را بر هم زننده وحدت دولت عربي و اسلامي مي پندارند و مي گويند بدست او وحدت عربي در آن زمان پاشيده شد. خوبست در تاريخ بي غرضانه داوري كرد تا معلوم شود نامه هاي خليفه عباسي معاصر سلطان خوارزمشاه به چنگيزخان مغول و تشويق او در حمله به ايران براي از بين بردن دولت عظيم الشان اسلامي ايران كه مقدمه هجوم چنگيزيان به بغداد گرديد، و در حقيقت خواجه در اين باب گناهي نداشت و اگر لياقت خواجه پس از آن همه وقايع و خونريزي به داد مسلمانان نرسيده بود، جهان اسلامي امروز چه وضعيتي داشت؟
در حدود چهل سال كم و زياد ايران در دست چنگيزيان غيرمسلمان قتل عام مي شد و در تمام اين مدت دربار خلفاي عباسي در دو طرف دجله در بغداد به عيش و نوش مشغول و خوشحال بودند كه يك حكومت مقتدر و نافع با آن كه مسلمان بود، لكن كعبه مصنوعي دربار عباسي را بنام دين و ايمان سجده نمي كرد منقرض مي شد. در صورتي كه اساس و بنياد خلفاي عباسي و انقراض بني اميه با دست ايرانيان مسلمان انجام گرفت و عاقبت بدست آنان نيز واژگون شد.
وفات خواجه نصيرالدين طوسي
در سال 672 هجري قمري خواجه نصير با جمعي از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقاياي كتابهاي تاراج رفته را جمع آوري و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاريخ 18 ذي الحجه سال 672 هجري قمري در بغداد دار فاني را وداع گفت و جسدش را به كاظمين انتقال داده و در جوار امامين همامين مدفون گرديد
خواجه نصيرالدين محمد بن حسن جهرودي طوسي مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي از اهالي جهرود از توابع قم بوده است كه در تاريخ 15 جمادي الاول سال 597 هجري قمري ولادت يافته است. او به تحصيل دانش، علاقه زيادي داشت و از دوران جواني در علوم رياضي و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گرديد.
خواجه نصيرالدين طوسي ستاره درخشاني بود كه در افق تاريك مغول درخشيد و در هر شهري پا گذارد آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاريك و در آن عصري كه شمشير تاتار و مغول خاندانهاي كوچك و يا بزرگ را از هم پاشيده و جهاني از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و كنار منزوي و يا فراري مي شدند و بازار كسادي دانش و جوانمردي و مروت مي بود و فساد حكمفرما. وجود و بروز چنين دانشمندي مايه اعجاب و اعجاز است.
خواجه نصيرالدين طوسي را دسته اي از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهي او را عقل حادي عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصيرالدين دوره تحصيل ابتدايي را قسمتي نزد دائي خود بابا افضل ايوبي كاشاني و فخرالدين داماد كه او شاگرد صدرالدين سرخسي و او شاگرد افضل الدين جيلاني و او شاگرد ابوالعباس ريوگيري و او شاگرد بهمن يار از شاگردان شيخ الرئيس ابوعلي سينا تحصيل كرده است.
بقول مولف آثار الشيعه خواجه نصيرالدين طوسي با سيدعلي بن طاوس حسيني و شيخ ميثم بن علي بحراني در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقيده دسته اي از مورخين ابن ميثم در فقه استاد و در حكمت شاگرد خواجه نصيرالدين طوسي بوده است.
شهيد ثاني در رساله چهل حديث خود مي نويسد محققاً خواجه نصير در علوم منقول شاگرد پدرش بود كه او از شاگردان فضل اله راوندي بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سيد مرتضي علم الهدي مي باشد.
يكي از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي علامه حلي مي باشد و علامه حلي در موقع اجازه دادن به يكي از شاگردانش بنام ابن زهره درباره استادش در همان اجازه نامه چنين مي نويسد:
خواجه نصيرالدين طوسي افضل عصر ما بود و از علوم عقليه و نقليه مصنفات بسيار داشت او اشرف كساني است كه ما آنها را درك كرده ايم، خدا نوراني كند ضريح او را. قرائت كردم در خدمت او الهيات، شفاي ابن سينا و تذكره اي در هيئت را كه از تاليفات خود آن بزرگوار است. پس او را اجل محتوم دريافت و خداي روح او را مقدس کند.
در آن روزگاري كه آوازه دانش خواجه نصيرالدين به اطراف و اكناف رسيده بود، رئيس ناصرالدين محتشم كه از دانشوران اسماعيليه بود بديدار خواجه مايل شد و او را به قائنات دعوت كرد و مقدم او را بسيار گرامي داشت و خواجه مدتها در آنجا بود و كتاب تهذيب الاخلاق ابن مسكويه را به فارسي ترجمه و شرح داد و بنام اخلاق ناصري تاليف كرد.
خواجه نصيرالدين طوسي در خدمت هلاكوخان ايلخان مغول خواجه نصيرالدين طوسي در تمام امور كشوري و لشگري مغول براي نيل به مقاصد عاليه خود دخالت داشته و تا اندازه اي كه توانست از پيش آمدها و سختي هاي ناگوار كه متوجه جامعه مسلمين مي شد جلوگيري مي كرد، گاهي با سخنان علمي و زماني با گفتگوهاي مختلف و هنگامي با اندرزهاي سياسي مقاصد مهم اساسي خود را با دست هلاكوخان انجام مي داد پيشرفتهاي علمي و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت مي گرفت و روي اين نظريات روزبروز در دربار هلاكو محبوبتر شده و مورد توجه خاص ايلخان مي گرديد.
خواجه نصيرالدين هميشه اصول مقاصد ديني را نصب العين خود قرار داده و تمام حركات سياسي و علمي كه شايسته يك مرد ديني آشنا به مصالح اجتماعي و سياسي اسلامي است بكار مي بست. يكي از اقدامات مهم خواجه نصيرالدين طوسي تشويق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسي و كشتن خليفه به دست ايلخان مغول بود.
تاسيس رصدخانه به تشويق هلاكو بوسيلة استاد طوس محقق طوسي به اتفاق كليه مورخين آن عصر بر عقل هلاكو چيره شده و تا مي توانست از قدرت و تسلط او بنفع كشور خود استفاده مي كرد و به جهان علم و ادب خدمت كرد و به نيروي اراده و تدبير خود توانست عقايد و آراء خود را بنام دلالت هاي فلكي عملي ساخته و از اوهام و خرافاتي كه مانند حسام الدين منجم ها بنام نجوم مي گفتند جلوگيري كند و در اثر نوازشهاي محقق طوسي دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تاليف و تصنيف و اشتغالات علمي شده و هر كدام در محيط تاريكي كه بر اثر فساد اخلاق و كشتارها و خونريزيهاي پراكنده ، آشفته شده بودند، مشعل فروزاني گرديده و در تشريح فضائل بكوشند و تا اندازه اي از فساد اخلاق و بيدادگري جلوگيري نمايند.
رفتن محقق طوسي به حله جهت زيارت شيخ نجم الدين ابوالقاسم حلي مولف كتاب شرايع الاسلام تاثير عميقي در محافل علمي اسلامي نمود و يك درس عبرتي بود كه تاكنون داستان آن بر سر زبانها است.
از جمله اقدامات ديگر خواجه نصيرالدين طوسي كه تاريخ هيچوقت آن را فراموش نخواهد كرد تاسيس رصدخانه مراغه مي باشد كه از يادگارهاي علمي و فلكي خواجه طوس مي باشد كه بدست او با همراهي عده اي از فضلا و دانشمندان بنا شده اين رصدخانه از مشهورترين رصدخانه هاي اسلامي است كه در شرق نزديك خاورميانه ذكر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاكنون با اين همه تطورات و تغييراتي كه در جهان پديد آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم باني آن بر سر زبانهاست.
بدستور محقق بزرگ طوسي فخرالدين ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغي معمار معروف آن عصر ساختمان وسيع و با شكوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع نموده و محلي كه براي رصدخانه انتخاب شده بود تلي است كه در شمال غربي شهر مراغه واقع شده بود و اينك بنام رصد مراغه معروف است.
براي كمك به رصدخانه علاوه بر كمكهاي مالي دولت اوقاف سراسر كشور نيز در اختيار خواجه گذارده شده بود كه از عشر آن جهت امر رصدخانه و خريد وسائل و اسباب و آلات و كتب استفاده مي نمود.
و در نزديكي رصدخانه كتابخانه بزرگي و بسيار عالي ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتاب نفيس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بيروت و الجزيره بدست آورده بودند.
و در جوار رصدخانه يك سراي عالي از براي خواجه و جماعت منجمين ساخته بودند و مدرسه علميه اي جهت استفاده طلاب دانشجويان ساخته شده بود و اين كارها مدت 13 سال بطول انجاميد، تا اينكه ايلخان هلاكوي مغولي در سال 663 درگذشت. ليكن خواجه تا آخرين دقايق عمر خود مواظبت و اهتمام بسيار نمود كه آن رصدخانه و كتابخانه از بين نرود و خللي در كار آنجا رخ ندهد.
بناي رصد خانه مراغه از افراط و تفريط منجمين آندوره جلوگيري كرده و از اوهام و خرافاتي كه بنام دلالت هاي فلكي انتشار پيدا كرده بود و مغولان آن را دامن مي زدند جلوگيري كرد.
يكي از دانشمندان مشهور امريكا بنام فانديك در يكي از تعليقات خود مي نويسد: دانشمندان نجومي اروپا براي هر يك از كوههاي كره ماه نامهائي از فضلاي جهان را كه خدمات شايسته اي به جهان علم كرده اند نام گذاري نموده اند از جمله يكي از كوههاي كره ماه بنام خواجه نصيرالدين طوسي نامگذاري شده است.
به هرحال عظمت روحي محقق طوسي نشاط مخصوصي در قلب فضلاي رنج ديده و آواره از وطن آن زمان ايجاد كرده و سبب شده بود كه تمام مشقات و صدمات خانمانسوز را در اطاق نسيان گذارده و با شوق وافري در حمايت استاد بدرس و بحث در دانشگاهي كه او در مراغه و بغداد ايجاد كرده بود اشتغال ورزيده و معضلات هر علمي را مطرح و با تبادل افكار وسعه اطلاعات استاد كل حل نمايند.
بعضي از كتب مشهور خواجه نصيرالدين طوسي
1-شرح اشارت ابن سينا
2- تجريد الاعتقاد
3-التذكره في علم الهيئت بنام تذكره نصيريه
4- تحرير المجسطي در هيئت و نجوم
5- اخلاق ناصري
6- اوصاف الاشراف در عرفان
7- الادب ابوخير للولد الضغير با اشعار عربي و فارسي ازخود خواجه
8- جواهر الفرائض ـ اصول علم فرائض و مواريث
9- اساس الاقتباس در فن منطق
10- بيست باب در اصطرلاب در علوم غريبه
11- زيج ايلخاني
12- مثلثات كروي
و همچنين رسالات و كتب متعددي در منطق و هيئت از خواجه باقيمانده است تاليفات خواجه به سال 1652 ميلادي به زبان لاتين در لندن به طبع رسيده است و همچنين در مصر و هندوستان و ايران قسمتي چاپ شده است كه بعداً با همكاري خواجه دست اندركار امر رصد شده بودند از قبيل: علامه قطب الدين شيرازي ـ شمس الدين شيرواني ـ حسام الدين شامي ـ دامغاني ـ كمال الدين الابكي ـ علي بن محمود ـ نجم الدين اصطرلابي ـ صدرالدين علي بن خواجه نصير طوسي كه متولي رصدخانه نيز بوده و فومنجي چيني و محي الدين مغربي و فريدالدين ابوالحسن بن حيدر بن علي طوسي از جمله دانشمندان معروف عصر خود در حكمت و عرفان و اشراق بوده و در علم رياضي و نجوم و رصد كواكب از سرآمدان عصر خود بوده اند.
داوري تاريخ درباره خواجه نصرالدين طوسي
گروهي خواجه را بر هم زننده وحدت دولت عربي و اسلامي مي پندارند و مي گويند بدست او وحدت عربي در آن زمان پاشيده شد. خوبست در تاريخ بي غرضانه داوري كرد تا معلوم شود نامه هاي خليفه عباسي معاصر سلطان خوارزمشاه به چنگيزخان مغول و تشويق او در حمله به ايران براي از بين بردن دولت عظيم الشان اسلامي ايران كه مقدمه هجوم چنگيزيان به بغداد گرديد، و در حقيقت خواجه در اين باب گناهي نداشت و اگر لياقت خواجه پس از آن همه وقايع و خونريزي به داد مسلمانان نرسيده بود، جهان اسلامي امروز چه وضعيتي داشت؟
در حدود چهل سال كم و زياد ايران در دست چنگيزيان غيرمسلمان قتل عام مي شد و در تمام اين مدت دربار خلفاي عباسي در دو طرف دجله در بغداد به عيش و نوش مشغول و خوشحال بودند كه يك حكومت مقتدر و نافع با آن كه مسلمان بود، لكن كعبه مصنوعي دربار عباسي را بنام دين و ايمان سجده نمي كرد منقرض مي شد. در صورتي كه اساس و بنياد خلفاي عباسي و انقراض بني اميه با دست ايرانيان مسلمان انجام گرفت و عاقبت بدست آنان نيز واژگون شد.
وفات خواجه نصيرالدين طوسي
در سال 672 هجري قمري خواجه نصير با جمعي از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقاياي كتابهاي تاراج رفته را جمع آوري و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاريخ 18 ذي الحجه سال 672 هجري قمري در بغداد دار فاني را وداع گفت و جسدش را به كاظمين انتقال داده و در جوار امامين همامين مدفون گرديد
تألیفات
آثار علمى و قلمـى فـراوانـى از خـواجه به یادگار مانـده که به برخى از آنها اشاره مى گردد.
1 ـ تجرید العقایـد
2 ـ شرح اشارت بـو علـى سینا
3 ـ قـواعد العقـایـد
4 ـ اخلاق ناصـرى
5 ـ آغاز و انجام
6 ـ تحـریـر مجسطـى
7 ـ تحریر اقلیـدس
8 ـ تجـریـد المنطق
9 ـ اساس الاقتباس
10 ـ ذیج ایلخانـى
11 ـ آداب البحث
12 ـ آداب المتعلمیـن
13 ـ روضه القلوب
14 ـ اثبات بقاء نفس
15 ـ تجرید الهندسه
16 ـ اثبات جوهر
17 ـ جامع الحساب
18 ـ اثبات عقل
19 ـ جام گیتى نما
20 ـ اثبات واجب الوجود
21 ـ الجبر و الاختیار
22 ـ استخراج تقویم
23 ـ خلافت نامه
24 ـ اختیارات نجوم
25 ـ رساله در کلیات طب
26 ـ ایام و لیالى
27 ـ علم المثلث
28 ـ الاعتقادات
29 ـ شـرح اصـول کافـى
خواجه نصیرالدین توسی را گفتند آنگاه که خلافت 525 ساله عباسیان را سرنگون نمودی بر چه حال آنها بیشتر متاسف شدی ؟ گفت اینکه هر چه دفتر و دیوان بود به پیش خاندان آنها تقسیم گشته و از اهل اندیشه هیچ آنجا ندیدمی . حکومت داری با خویشان ره به سوی نیستی بردن است .
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت .
یاسمین آتشی
عطاملک جوینی که یکی از وزیران دربار هلاکو میباشد و کتاب تاریخ جهانگشای او معروفاست به خواجه نصیرالدین توسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟ تا از برای رشد و حفظ جان به آنجا در آییم خواجه خنده ایی کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس ، شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ی باشد ! چرا که فرار اهل خرد ، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت امروز مهمترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر برجسته کشورمان می گوید : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .
عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین توسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم .
یاسمین آتشی
خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد .
یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست.
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : “شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند.”
شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.
یاسمین آتشی
خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است .
خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ، و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت .
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
می گویند یک سال پس از آن عده ایی از بزرگان طوس به دیدار قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی می آید امیدوارانه و دلگرم کننده است .
آثار علمى و قلمـى فـراوانـى از خـواجه به یادگار مانـده که به برخى از آنها اشاره مى گردد.
1 ـ تجرید العقایـد
2 ـ شرح اشارت بـو علـى سینا
3 ـ قـواعد العقـایـد
4 ـ اخلاق ناصـرى
5 ـ آغاز و انجام
6 ـ تحـریـر مجسطـى
7 ـ تحریر اقلیـدس
8 ـ تجـریـد المنطق
9 ـ اساس الاقتباس
10 ـ ذیج ایلخانـى
11 ـ آداب البحث
12 ـ آداب المتعلمیـن
13 ـ روضه القلوب
14 ـ اثبات بقاء نفس
15 ـ تجرید الهندسه
16 ـ اثبات جوهر
17 ـ جامع الحساب
18 ـ اثبات عقل
19 ـ جام گیتى نما
20 ـ اثبات واجب الوجود
21 ـ الجبر و الاختیار
22 ـ استخراج تقویم
23 ـ خلافت نامه
24 ـ اختیارات نجوم
25 ـ رساله در کلیات طب
26 ـ ایام و لیالى
27 ـ علم المثلث
28 ـ الاعتقادات
29 ـ شـرح اصـول کافـى
تاسف خواجه نصیرالدین طوسی بر حال عباسیان
خواجه نصیرالدین توسی را گفتند آنگاه که خلافت 525 ساله عباسیان را سرنگون نمودی بر چه حال آنها بیشتر متاسف شدی ؟ گفت اینکه هر چه دفتر و دیوان بود به پیش خاندان آنها تقسیم گشته و از اهل اندیشه هیچ آنجا ندیدمی . حکومت داری با خویشان ره به سوی نیستی بردن است .
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت .
دودمان عباسیان زنجیره ایی از خویشاوندان در هم تنیده بود که با تدبیر ایرانیان ( ابومسلم خراسانی ) برای مهار تازیان بر روی کار آمده و از آنجای که به سرکشی و ظلم روی آورد با تدبیر ایرانی ( خواجه نصیر الدین توسی ) نابود گشت .
یاسمین آتشی
بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
عطاملک جوینی که یکی از وزیران دربار هلاکو میباشد و کتاب تاریخ جهانگشای او معروفاست به خواجه نصیرالدین توسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟ تا از برای رشد و حفظ جان به آنجا در آییم خواجه خنده ایی کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس ، شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ی باشد ! چرا که فرار اهل خرد ، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت امروز مهمترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر برجسته کشورمان می گوید : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .
عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین توسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم .
یاسمین آتشی
احترام به شایستگان
خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد .
یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست.
ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : “شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند.”
شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد.
یاسمین آتشی
نا امیدی خردمندان را هم به زمین می زند
خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است .
خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ، و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت .
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .
می گویند یک سال پس از آن عده ایی از بزرگان طوس به دیدار قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی می آید امیدوارانه و دلگرم کننده است .
Ingen kommentarer:
Send en kommentar