محمدرضا عالی پیام
مجتمع محترم قضایی قدس
دادیاری محترم شعبه 3
قاضی محترم
با سلام، اجازه فرمایید نامه ام را با فرازی از نامه ی حضرت علی به مالک اشتر آغاز کنم. آن جا که میفرماید :
...
وَ اجعّل لِذَوی الحاجاتِ منک قِسماً تُفَرِغُ لَهُم فیهِ شَخصَکَ، وَ تَجلسُ لَهُم مَجلساً عامًّا فَتَتَواضعُ فیهِ لِلّهِ الّذی خَلَقَک، وَ تُقعِدُ عَنهم جُندکَ وَ اعوانَکَ مِن اَحراسِکَ و شُرَطِکَ حتّی یُکَلّمَکَ مُتَکَلمُهُم غَیرَ متَتَعتِعٍ، فانّی سمعتُ رسول الّله _صلّی الّلهُ علیهِ و الِهِ _ یقولُ فی غیرِ مَوطِنٍ : (لن تُقدَّسَ امَّهٌ لّا یوخَذ للضَّعیفِ فِیها حَقهُ من القَویِّ غَیرَ متَتَعتِعٍ)
ترجمه:
زمانی از اوقات (هر هفته را) / برای همه حق ز کف رفته ها
معین کن و صدر مجلس نشین / بشو با رعایای خود همنشین
تواضع گزین و سرافکن به پیش / برای رضای خداوند خویش
ز خود دور کن حاجب و پاسبان / نگهبان و دربان و اطرافیان
(بدون سلاح و درفش و نشان) / که لکنت نیفتد به آوازشان
که من بارها خود شنیدم به گوش / ز قول رسول خدا این سروش
هر آن جامعه کو بود ناتوان / از احقاق حق ستمدیدگان
بدون هراس از امیر و زعیم / و یا لکنتی بر زبانش ز بیم
نبیند بخود روی خیر و صلاح / حرام است بر او رفاه و فلاح
علت این که این نامه را سرگشاده منتشر کرده ام این است که سه روز تمام به مجتمع مراجعه کردم تا این نامه را تحویل دهم. نه تنها نگهبانان مانع از تماس من با شما یا دفتر شما شدند، بلکه از دریافت آن هم خودداری کردند و چون آن مجتمع فاقد هر گونه دبیرخانه برای تحویل نامه است لذا فضای مجازی را تنها راه رساندن آن به شما تشخیص دادم. هرچند نمیدانم نامه هایی که قبلا دم در تحویل مامورین داده ام و گفتند: برو خبرت میکنیم، به دست شما می رسد یا نه و اگر می رسد، شما آن را میخوانید یا نه و اگر میخوانید، روی آن دستور می دهید یا نه، و اگر دستور می دهید، آقایان به حرف شما گوش می کنند یا نه.
و اما بعد این که:
از تاریخ 24/5/91 که وسایل مرا از منزلم بردند و مرتب تاکید میکردند که به زودی پس خواهیم داد تا امروز ( 22/7/91) دقیقا 60 روز میگذرد. من هرچه حساب میکنم میبینم :
1- کپی کردن به جای خود، که خواندن و حتی رونویسی همهی دست نوشته هایی که از من بردند بیش از ده روز وقت نمیبرد. این به کنار ...
2- کپی کردن همهی فایل ها و اطلاعاتی که در لپ تاب من میباشد، فقط 15 دقیقه وقت لازم دارد. این هم به کنار ...
3- پیاده کردن همهی شماره تلفنهای گوشی من بیش از دوسه ساعت کار ندارد، این هم هیچ ...
4- کامپیوتر فرزندم که اصولاٌ خارج از دستور حکم قضایی حضرتعالی بوده و بارها عرض کردم این جوان دانشجوی سال آخر است و پایان نامهی او درون آن است و دارد یک سال میافتد، چون دسترسی به آن ندارد، این هم به جای خود ...
5- من مانده ام حیران که استخراج اطلاعات مخفی شده در گواهینامه و کارت ملی و سایر کارت های شناسایی من چرا این قدر به طول انجامیده است؟
هرچند همهی این ها سوژه های کار برای یک طنزپرداز است، اما برای بار چندم خواهش میکنم دستور فرمایید آن دسته از وسایلم که مصداق جرم نیست و به کار آقایان نمیخورد و در دایرهی اتهامات تفهیم شده قرار ندارد را به من برگردانند..
والسلام، با احترام، عالی پیام
مجتمع محترم قضایی قدس
دادیاری محترم شعبه 3
قاضی محترم
با سلام، اجازه فرمایید نامه ام را با فرازی از نامه ی حضرت علی به مالک اشتر آغاز کنم. آن جا که میفرماید :
...
دادیاری محترم شعبه 3
قاضی محترم
با سلام، اجازه فرمایید نامه ام را با فرازی از نامه ی حضرت علی به مالک اشتر آغاز کنم. آن جا که میفرماید :
...
وَ اجعّل لِذَوی الحاجاتِ منک قِسماً تُفَرِغُ لَهُم فیهِ شَخصَکَ، وَ تَجلسُ لَهُم مَجلساً عامًّا فَتَتَواضعُ فیهِ لِلّهِ الّذی خَلَقَک، وَ تُقعِدُ عَنهم جُندکَ وَ اعوانَکَ مِن اَحراسِکَ و شُرَطِکَ حتّی یُکَلّمَکَ مُتَکَلمُهُم غَیرَ متَتَعتِعٍ، فانّی سمعتُ رسول الّله _صلّی الّلهُ علیهِ و الِهِ _ یقولُ فی غیرِ مَوطِنٍ : (لن تُقدَّسَ امَّهٌ لّا یوخَذ للضَّعیفِ فِیها حَقهُ من القَویِّ غَیرَ متَتَعتِعٍ)
ترجمه:
زمانی از اوقات (هر هفته را) / برای همه حق ز کف رفته ها
معین کن و صدر مجلس نشین / بشو با رعایای خود همنشین
تواضع گزین و سرافکن به پیش / برای رضای خداوند خویش
ز خود دور کن حاجب و پاسبان / نگهبان و دربان و اطرافیان
(بدون سلاح و درفش و نشان) / که لکنت نیفتد به آوازشان
که من بارها خود شنیدم به گوش / ز قول رسول خدا این سروش
هر آن جامعه کو بود ناتوان / از احقاق حق ستمدیدگان
بدون هراس از امیر و زعیم / و یا لکنتی بر زبانش ز بیم
نبیند بخود روی خیر و صلاح / حرام است بر او رفاه و فلاح
علت این که این نامه را سرگشاده منتشر کرده ام این است که سه روز تمام به مجتمع مراجعه کردم تا این نامه را تحویل دهم. نه تنها نگهبانان مانع از تماس من با شما یا دفتر شما شدند، بلکه از دریافت آن هم خودداری کردند و چون آن مجتمع فاقد هر گونه دبیرخانه برای تحویل نامه است لذا فضای مجازی را تنها راه رساندن آن به شما تشخیص دادم. هرچند نمیدانم نامه هایی که قبلا دم در تحویل مامورین داده ام و گفتند: برو خبرت میکنیم، به دست شما می رسد یا نه و اگر می رسد، شما آن را میخوانید یا نه و اگر میخوانید، روی آن دستور می دهید یا نه، و اگر دستور می دهید، آقایان به حرف شما گوش می کنند یا نه.
و اما بعد این که:
از تاریخ 24/5/91 که وسایل مرا از منزلم بردند و مرتب تاکید میکردند که به زودی پس خواهیم داد تا امروز ( 22/7/91) دقیقا 60 روز میگذرد. من هرچه حساب میکنم میبینم :
1- کپی کردن به جای خود، که خواندن و حتی رونویسی همهی دست نوشته هایی که از من بردند بیش از ده روز وقت نمیبرد. این به کنار ...
2- کپی کردن همهی فایل ها و اطلاعاتی که در لپ تاب من میباشد، فقط 15 دقیقه وقت لازم دارد. این هم به کنار ...
3- پیاده کردن همهی شماره تلفنهای گوشی من بیش از دوسه ساعت کار ندارد، این هم هیچ ...
4- کامپیوتر فرزندم که اصولاٌ خارج از دستور حکم قضایی حضرتعالی بوده و بارها عرض کردم این جوان دانشجوی سال آخر است و پایان نامهی او درون آن است و دارد یک سال میافتد، چون دسترسی به آن ندارد، این هم به جای خود ...
5- من مانده ام حیران که استخراج اطلاعات مخفی شده در گواهینامه و کارت ملی و سایر کارت های شناسایی من چرا این قدر به طول انجامیده است؟
هرچند همهی این ها سوژه های کار برای یک طنزپرداز است، اما برای بار چندم خواهش میکنم دستور فرمایید آن دسته از وسایلم که مصداق جرم نیست و به کار آقایان نمیخورد و در دایرهی اتهامات تفهیم شده قرار ندارد را به من برگردانند..
والسلام، با احترام، عالی پیام
ترجمه:
زمانی از اوقات (هر هفته را) / برای همه حق ز کف رفته ها
معین کن و صدر مجلس نشین / بشو با رعایای خود همنشین
تواضع گزین و سرافکن به پیش / برای رضای خداوند خویش
ز خود دور کن حاجب و پاسبان / نگهبان و دربان و اطرافیان
(بدون سلاح و درفش و نشان) / که لکنت نیفتد به آوازشان
که من بارها خود شنیدم به گوش / ز قول رسول خدا این سروش
هر آن جامعه کو بود ناتوان / از احقاق حق ستمدیدگان
بدون هراس از امیر و زعیم / و یا لکنتی بر زبانش ز بیم
نبیند بخود روی خیر و صلاح / حرام است بر او رفاه و فلاح
علت این که این نامه را سرگشاده منتشر کرده ام این است که سه روز تمام به مجتمع مراجعه کردم تا این نامه را تحویل دهم. نه تنها نگهبانان مانع از تماس من با شما یا دفتر شما شدند، بلکه از دریافت آن هم خودداری کردند و چون آن مجتمع فاقد هر گونه دبیرخانه برای تحویل نامه است لذا فضای مجازی را تنها راه رساندن آن به شما تشخیص دادم. هرچند نمیدانم نامه هایی که قبلا دم در تحویل مامورین داده ام و گفتند: برو خبرت میکنیم، به دست شما می رسد یا نه و اگر می رسد، شما آن را میخوانید یا نه و اگر میخوانید، روی آن دستور می دهید یا نه، و اگر دستور می دهید، آقایان به حرف شما گوش می کنند یا نه.
و اما بعد این که:
از تاریخ 24/5/91 که وسایل مرا از منزلم بردند و مرتب تاکید میکردند که به زودی پس خواهیم داد تا امروز ( 22/7/91) دقیقا 60 روز میگذرد. من هرچه حساب میکنم میبینم :
1- کپی کردن به جای خود، که خواندن و حتی رونویسی همهی دست نوشته هایی که از من بردند بیش از ده روز وقت نمیبرد. این به کنار ...
2- کپی کردن همهی فایل ها و اطلاعاتی که در لپ تاب من میباشد، فقط 15 دقیقه وقت لازم دارد. این هم به کنار ...
3- پیاده کردن همهی شماره تلفنهای گوشی من بیش از دوسه ساعت کار ندارد، این هم هیچ ...
4- کامپیوتر فرزندم که اصولاٌ خارج از دستور حکم قضایی حضرتعالی بوده و بارها عرض کردم این جوان دانشجوی سال آخر است و پایان نامهی او درون آن است و دارد یک سال میافتد، چون دسترسی به آن ندارد، این هم به جای خود ...
5- من مانده ام حیران که استخراج اطلاعات مخفی شده در گواهینامه و کارت ملی و سایر کارت های شناسایی من چرا این قدر به طول انجامیده است؟
هرچند همهی این ها سوژه های کار برای یک طنزپرداز است، اما برای بار چندم خواهش میکنم دستور فرمایید آن دسته از وسایلم که مصداق جرم نیست و به کار آقایان نمیخورد و در دایرهی اتهامات تفهیم شده قرار ندارد را به من برگردانند..
والسلام، با احترام، عالی پیام
Ingen kommentarer:
Send en kommentar