محمدرضا عالی پیام .
ابن شکاک
من همیشه همه جا مشکوکم
به خودم یا به شما مشکوکم
هر کسی گفت: رضا نوکرتم
من به این لفظ «رضا» مشکوکم
این چرا گفت برو؟ ... شک دارم
...
من همیشه همه جا مشکوکم
به خودم یا به شما مشکوکم
هر کسی گفت: رضا نوکرتم
من به این لفظ «رضا» مشکوکم
این چرا گفت برو؟ ... شک دارم
...
او چرا گفت بیا؟ مشکوکم
شک برم داشته مانند دکارت
به همه فلسفه ها مشکوکم
گاه چپ می زند و گاهی راست
من به بام دو هوا مشکوکم
هر کجا دست قضا و قدر است
هم قدر هم به قضا مشکوکم
سنگی از غیب شکست آیینه
من به آیینه چرا مشکوکم؟
خودکشی کرده یکی در زندان
واجبی؟ نه! به حنا مشکوکم
نه فقط نوع صدا سیمایی
من به هر نوع صدا مشکوکم
فضلا و عرفا جای خودش
من به کل علما مشکوکم
شک ندارم به قبا و به عبا
آن چه در زیر عبا، مشکوکم
شیخ میگفت همه دشمنِ ماند
او به هر بی سر و پا مشکوک است
نان اگر نیست سر سفرهی خلق
او به شخص اوباما مشکوک است
هر گرسنه که ز بدبختی مرد
او به آن گشنه گدا مشکوک است
هر ندایی که سرود آزادی
او به آن صوت و ندا مشکوک است
گوید این ها همه جیره خوارند
او به مامور سیا مشکوک است
گفتم ای شیخ نترس از دشمن
من به خیل رفقا مشکوکم
گرگی آمد رمه را با خود برد
من به چوپان شما مشکوکم
عده ای سیر و شکم هاشان پر
به سکوت فقرا مشکوکم
شیخ می گفت خداوند ده است
از همین رو به خدا مشکوکم
آسمان بار امانت نکشید
تو ببین تا به کجا مشکوکم
همه جا پر شده حرف بودار
من به بوگیر خلا مشکوکم
نه فقط شخص شخیص هالو
که به کل شعرا مشکوکم
شک برم داشته مانند دکارت
به همه فلسفه ها مشکوکم
گاه چپ می زند و گاهی راست
من به بام دو هوا مشکوکم
هر کجا دست قضا و قدر است
هم قدر هم به قضا مشکوکم
سنگی از غیب شکست آیینه
من به آیینه چرا مشکوکم؟
خودکشی کرده یکی در زندان
واجبی؟ نه! به حنا مشکوکم
نه فقط نوع صدا سیمایی
من به هر نوع صدا مشکوکم
فضلا و عرفا جای خودش
من به کل علما مشکوکم
شک ندارم به قبا و به عبا
آن چه در زیر عبا، مشکوکم
شیخ میگفت همه دشمنِ ماند
او به هر بی سر و پا مشکوک است
نان اگر نیست سر سفرهی خلق
او به شخص اوباما مشکوک است
هر گرسنه که ز بدبختی مرد
او به آن گشنه گدا مشکوک است
هر ندایی که سرود آزادی
او به آن صوت و ندا مشکوک است
گوید این ها همه جیره خوارند
او به مامور سیا مشکوک است
گفتم ای شیخ نترس از دشمن
من به خیل رفقا مشکوکم
گرگی آمد رمه را با خود برد
من به چوپان شما مشکوکم
عده ای سیر و شکم هاشان پر
به سکوت فقرا مشکوکم
شیخ می گفت خداوند ده است
از همین رو به خدا مشکوکم
آسمان بار امانت نکشید
تو ببین تا به کجا مشکوکم
همه جا پر شده حرف بودار
من به بوگیر خلا مشکوکم
نه فقط شخص شخیص هالو
که به کل شعرا مشکوکم
Ingen kommentarer:
Send en kommentar