torsdag den 31. januar 2013

شعر جدید استاد مصطفی بادکوبه ای از زندان اوین

جشن تولد در سالن ملاقات زندان

شعر جدید استاد مصطفی بادکوبه ای از زندان اوینجشن تولد در سالن ملاقات زندان 

شعر جدید استاد مصطفی بادکوبه ای از زندان اوین

قصه ۶۴

کیک تولد در اوین از پشت شیشه

لبخند شادی بر لبم همچون همیشه

این خنده اما تلخ تر از گریه باشد

هر لحظه اش رخسار جان را می خراشد

این شمع جان آهسته در سوز و گداز است

حتی ز حرف بی نیازی، بی نیاز است

کنج قفس تصویری از پرواز دارد

دل خسته، لب خندان، عجب اعجاز دارد

آن سوی شیشه قصه ی سبز بهار است

این سو شروع قصه ی “شصت و چهار” است

آن سو سخن از واژه های افتخار است

این سو به جسم لحظه روح انتظار است

آن سو مرا چون شیر در زنجیر بیند

این سو پیامی در پس تقدیر بیند:

“تو یوسف شعر و ادب در قرن مایی

شعر امیدی گرچه اکنون مبتلایی

یک روز تشویق هزاران دست دیدی

شادابی هم میهنان، سرمست دیدی

امروز در کنج اوین باید بمانی

تا غیر حق نامی دگر بر لب نرانی”

این کیک تلخ اما نوید عشق می داد

بر جان زندانی، امید عشق می داد

شیرین ترین تلخ تمام عمر من بود

تجدید پیمان بی نیاز یک سخن بود

می گفت اگر “امید” باشی “آذر”م من

در لحظه های تلخ، تنها یاورم من.


مصطفی بادکوبه ای

قصه ۶۴
...
کیک تولد در اوین از پشت شیشه

لبخند شادی بر لبم همچون همیشه

این خنده اما تلخ تر از گریه باشد

هر لحظه اش رخسار جان را می خراشد

این شمع جان آهسته در سوز و گداز است

حتی ز حرف بی نیازی، بی نیاز است

کنج قفس تصویری از پرواز دارد

دل خسته، لب خندان، عجب اعجاز دارد

آن سوی شیشه قصه ی سبز بهار است

این سو شروع قصه ی “شصت و چهار” است

آن سو سخن از واژه های افتخار است

این سو به جسم لحظه روح انتظار است

آن سو مرا چون شیر در زنجیر بیند

این سو پیامی در پس تقدیر بیند:

“تو یوسف شعر و ادب در قرن مایی

شعر امیدی گرچه اکنون مبتلایی

یک روز تشویق هزاران دست دیدی

شادابی هم میهنان، سرمست دیدی

امروز در کنج اوین باید بمانی

تا غیر حق نامی دگر بر لب نرانی”

این کیک تلخ اما نوید عشق می داد

بر جان زندانی، امید عشق می داد

شیرین ترین تلخ تمام عمر من بود

تجدید پیمان بی نیاز یک سخن بود

می گفت اگر “امید” باشی “آذر”م من

در لحظه های تلخ، تنها یاورم من.


مصطفی بادکوبه ای


tirsdag den 29. januar 2013

مردم قدرنشناس

 
مرحوم حبیب یغمایی تعریف میکرد : در دوره رضا شاه که عزاداری و سینه زنی و قمه زنی ممنوع شده بود ؛
یک روز ملک الشعرای بهار به مرحوم شوکت الملک - امیر بیرجند -گفته بود :
الحمدالله ولایت شما هم برق دارد ؛ هم آب دارد ؛ هم مدرسه دارد ؛ هم سالن نمایش دارد ؛ همه چیز هست ؛
اینکه بعضی ها هنوز شکایت میکنند دیگر چه می خواهند؟
مرحوم شوکت الملک گفته بود : آقا ! اینها برق نمی خواهند . اینها محرم میخواهند .
اینها مدرسه نمی خواهند ؛ روضه خوانی میخواهند .کربلا را به اینها بدهید همه چیز به آنها داده اید ! *****
حبیب یغمایی متعلق به کوره دهی بود بنام " خور " که خیلی به آنجا عشق میورزید .
در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هر کس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد . مهمتر اینکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در تمام عمر آنها را با خون دل جمع کرده بود به آنجا منتقل ساخت و وصیت کرد بعد از مرگش او را در آنجا دفن کنند .
اما میدانید مردم قدر شناس همان سامان با جنازه اش چه کردند ؟
وقتی پیکر رنج کشیده او با کاروان استادان و شاگردانش ( از جمله دکتر اسلامی ؛ دکتر باستانی پاریزی ؛ دکتر زرین کوب ؛ سعیدی سیرجانی وبسیاری دیگر از چهره های نامدار وطن مان ) به روستای خور برده شد ؛
همان کودکانی که در مدرسه یغمایی درس میخواندند و همان مردمی که در درمانگاهش درد های خود را درمان کرده بودند ؛
به فتوای آخوندک ابله همان روستا ؛ دامن شان را پر از سنگ های درشت تر از فندق و کوچک تر از گردو کردند تا جنازه این خدمتگزار به فرهنگ ایران را سنگباران کنند . و دردناك تر اینکه پس از دفن جنازه حبیب یغمایی ؛
فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش خوابیدند و کشیک دادند
مبادا آن پیکر بیگناه را از زیر خاک در بیاورند و به لاشخور ها بدهند !
متاسفانه تاریخ میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نا شناسی ها داستان های بسیار دارد .
کسانیکه نمی خوانند، تصور می کنند می دانند .
اگر این متن ارزش خوانده شدن دارد، لطفاً با انتشار آن اجازه دهید آزادانه به حیات خود ادامه دهد.
بدترین نوع بیسواد، بیسواد سیاسی است ؛ وی کور و کر است .
درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و میگوید که …: “از سیاست بیزار است” .
چنین آدم سبک ‌مغزی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــیابانــی می‌سازد ،
قتــل و غــارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت می‌افزاید …
برتولت برشت
 
حبیب یغمایی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرک خور، مرکز ناحیهٔ جندق و بیابانک زاده شد. پدرش حاج میرزا اسدالله منتخب‌السادات خوری بود. از طرف مادر تبار او به یغمای جندقی می‌پیوست. منتخب‌السادات در سال ۱۳۱۰ در خور درگذشت. دوران کودکی حبیب در خور به سر آمد. در مکتب‌خانه‌ها نزد ملایان محلی نخست قرآن را آموخت و سپس به کسب دانش‌های مقدماتی روی آورد. از کودکی طبع موزون او بر همگان آشکار شد و برخی خواسته‌های خود را به زبان شعر بیان می‌کرد. دوستان و معاشران منتخب‌السادات به رغم زندگی در روستایی خرد و کم‌جمعیت همه اهل فضل و ادیب و شاعر بودند.
حبیب هنوز ده یازده سال بیش نداشت که در سال ۱۲۸۸ دستجات کاشی به سرکردگی نایب حسین کاشی و پسرش ماشاءالله خان کاشی برای نخستین بار به بیابانک وارد شدند. اینان از جلوی نیروهای مشروطه‌خواه بختیاری فرار کرده و خود را به این ناحیه رسانده بودند. منتخب‌السادات و فرزندانش را دستگیر کردندو اموالشان به غارت رفت. ماشاءالله خان که نسبت به پدرش متعادل‌تر بود چون دانست منتخب‌السادات شاعر است و در امور دیوانی و منشیگری تسلط دارد او را به دبیری خود برگزید و مأمور کرد منظومه‌ای مفصل در گزارش کارها و لشکرکشی‌هایش بسراید. این منظومه با نام فتح‌نامهٔ نایبی که در چند هزار بیت در مدتی کوتاه و به اجبار سروده شده، هر چند از حیث ادبی و هنری واجد ارزش نیست، اما اصیل‌ترین روایت از ماجراجویی‌های این گروه آشوبگر است. [۱][۲]
حبیب در سال ۱۲۹۵ عازم دامغان شد تا در مدارس آنجا به تحصیل بپردازد و در آنجا نخست در مدرسهٔ ناظمیه به تحصیل مشغول شد. در سال ۱۳۰۰ حبیب یغمایی از دامغان رهسپار تهران شد. نخست در مدرسهٔ آلیانس به تحصیل پرداخت. سپس در دارالمعلمین مرکزی به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ ادبی مشغول شد. در آنجا از محضر استادان نامی آن روزگار چون ابوالحسن فروغی (رئیس دارالمعلمین) و عباس اقبال بهره برد، و عباس اقبال بود که او را به کار نویسندگی و تحقیقات ادبی رهنمون شد. در همین دوره با مجتبی مینوی که او نیز در دارالمعلمین تحصیل می‌کرد آشنایی یافت. مینوی سالها بعد به اروپا رفت و زمانی که حبیب یغمایی مجلهٔ یغما را به راه انداخت از همان ابتدا به همکاری با مجلهٔ یغما پرداخت و در سالهای نخست در هر شماره مقاله‌ای علمی از مجتبی مینوی درج شده است.
پس از پایان تحصیل در دارالمعلمین و مدرسهٔ عالی حقوق، یغمایی ابتدا مدت کوتاهی به‌عنوان رئیس ادارهٔ آمار به خور رفت، و سپس به استخدام وزارت معارف درآمد و به‌عنوان رئیس معارف سمنان به آن شهر انتقال یافت. خور بیابانک در آن زمان تابع سمنان بود و حبیب یغمایی اولین مدرسه را در زادگاه خود تأسیس کرد. در سال ۱۳۰۹ به تهران انتقال یافت و دبیری چند مدرسه از جمله دارالفنون و عضویت ادارهٔ انطباعات به عهدهٔ او گذارده شد. وزیر معارف وقت یحیی خان اعتمادالدوله قراگزلو برای تألیف کتاب‌های درسی، یغمایی را به کار گماشت و بدین سبب برخی اشعار ساده‌اش از جمله شعر «زاغ و روباه» در کتب درسی فارسی ابتدایی راه یافت و باعث شهرت او بین دانش‌آموزان شد.
در سال ۱۳۱۲ همکاری مستمر او با محمدعلی فروغی آغاز شد که تا پایان عمر فروغی در ۱۳۲۱ ادامه یافت. در این دوران کلیات سعدی به تصحیح فروغی با همکاری یغمایی انتشار یافت. همزمان یغمایی گرشاسب‌نامه اسدی طوسی را ویرایش و چاپ کرد و کتابی محققانه به نام سعدی‌نامه گردآوری کرد و جزو انتشارات مجلهٔ آموزش و پرورش به چاپ رساند. یغمایی کار در زمینهٔ تصحیح متون را طی دهه‌های بعد نیز پی گرفت و موفق به تصحیح ترجمهٔ تفسیر طبری در ۷ جلد بین سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ شد. آخرین اثر او تصحیح غزلیات سعدی در سال ۱۳۶۱ انتشار یافت.
حبیب یغمایی در سال ۱۳۲۷ رئیس فرهنگ کرمان شد و سه ماه در آن سمت بود. در همان سال مجلهٔ یغما را تأسیس کرد. او چند سال هم در مدارس عالی از جمله دانشسرای عالی تدریس کرد و درس‌هایی چون بدیع، قافیه و صناعات ادبی را سالها تدریس کرده بود و رساله‌ای به منظور تدریس قافیه تألیف کرد که چند بار تجدید چاپ شد. در سال ۱۳۳۱ در زمان وزارت فرهنگ دکتر مهدی آذر، یغمایی رئیس ادارهٔ انطباعات شد. به پیشنهاد او نام اداره به ادارهٔ نگارش تغییر یافت. در هنگام تصدی این مقام با تعدادی از شخصیت‌های برجستهٔ فرهنگی و ادبی آشنا شد. نیما یوشیج زمانی کارمند ادارهٔ او بود.
حبیب یغمایی در اکثر کنگره‌های تحقیقاتی که در مباحث ایران‌شناسی و پژوهش‌های تاریخی و ادبی برگزار می‌گردید شرکت داشت. در اوایل ورود به تهران ضمن تحصیل در دارالمعلمین عالی، عضو انجمن ادبی ایران شد که کسانی چون وحید دستگردی، افسر و عبرت نایینی آن را به وجود آورده بودند. در سال ۱۳۲۵ زمانی که کنگره نویسندگان ایران به ریاست ملک‌الشعرا بهار برگزار شد، یغمایی عضو اصلی آن بود و چند بار اشعار خود را برای حاضران خواند. در کنگره تحقیقات ایرانی نیز یغمایی در زمرهٔ اعضای ثابت و اصلی این کنگره بود و هر سال سخنرانی داشت. در آخرین مجمع کنگرهٔ تحقیقات ایرانی در شهریور ۱۳۵۶ در دانشگاه کرمان، مقارن با سی‌امین سال انتشار مداوم مجلهٔ یغما، در یکی از جلسات کنگره از مجله و مدیر آن حبیب یغمایی به اتفاق چند تن دیگر تجلیل گردید. در سال ۱۳۵۶ دانشگاه تهران طی مراسمی به چند تن از دانشمندان کشور چون حبیب یغمایی و دکتر رعدی آذرخشی دکترای افتخاری در رشتهٔ ادبیات اعطا کرد.
بی‌تردید بزرگ‌ترین خدمت حبیب یغمایی به زبان فارسی و حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی، چاپ و نشر مرتب مجلهٔ یغما طی سی و یک سال است. یغمایی اولین بار در ۱۳۰۱ امتیاز انتشار مجله را از وزارت معارف دریافت کرد، اما سپس تا چندین سال از انتشار مجلهٔ مستقل منصرف شد. در این مدت او تجربهٔ انتشار مجلات مختلف را به دست آورد. یک دوره سردبیر مجلهٔ نامهٔ فرهنگستان شد و مجلهٔ آموزش و پرورش را سه سال مدیریت کرد. با این تجربیات بود که در اواخر سال ۱۳۲۶ تقاضای امتیاز مجلهٔ یغما را کرد. مجلهٔ یغما در مدت ۳۱ سال جمعاً در ۳۶۶ شماره انتشار یافت. اولین شماره در فروردین ۱۳۲۷ و آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ منتشر گردید. نویسندگان و ادیبان برجسته‌ای چون مجتبی مینوی، جلال‌الدین همایی، محیط طباطبایی، دکتر محمد معین، حسین سعادت نوری و باستانی پاریزی نتایج تحقیقات خود را در مجلهٔ یغما منتشر می‌کردند به‌طوری که دورهٔ مجلهٔ یغما از مهمترین منابع ادبی ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷ و مجموعه‌ای از آثار بزرگ‌ترین محققان معاصر ایران است. مجلهٔ یغما پس از سی و یک سال انتشار منظم و پس از نشر آخرین شماره در اسفند ۱۳۵۷ با اعلام رسمی یغمایی و تودیع او تعطیل شد.[۳]
حبیب یغمایی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران درگذشت. پیکر او به خور و بیابانک منتقل شد و در آرامگاه احداثی وی به خاک سپرده شد.



mandag den 28. januar 2013

اين کشور کجاست؟؟

جهت شادی آغا امام زمان

جهت شادی آغا امام زمان لطفن از انداختن هرگونه پول ملی ایران
در داخل چاه خودداری فرمایید!آغا فقط دلار قبول میکنند
http://sphotos-h.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-snc7/400217_10151093100762681_1852817123_n.jpg
((کشوري است با 20ميليون فقير
7 ميليون بيكار
4 ميليون معتاد
3 میلیون زن تن فروش
14 ميليون بيمار روانى
600 هزار كودك كارگر
يك و نيم ميليون محروم از تحصيل
8 ميليون بيسواد
180 هزار نابغه فرارى با 30 تريليون و400 ميليارد تومان خسارت ناشى از فرارمغز ها
450 هزار تصادف در سال
40 هزار بيمار ايدزی
آلودگی هوا
کثیف‌ترین پایتخت جهان از نظر آلودگی هوا
سن بزهکاری زير 10 سال
کف سنی فحشا 14 سال
و کف سنی اعتياد 13 سال
و 3 میلیون آخوند ....
اين کشور کجاست؟؟

torsdag den 24. januar 2013

اسامی دارای معانی ناپسند یا مشترک بین زن ومرد بدون اخذ مجوز تغییر می‌کند

سازمان ثبت احوال کشور نام های دارای معانی ناپسند یا مشترک بین زن و مرد را به راحتی و بدون اخذ مجوز از دادگاه، تغییر می دهد.
به گزارش سرویس اجتماعی ایسنا، محسن کرمی معاون امور اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور با اعلام این خبر گفت: در 10 ماه گذشته سال جاری حدود 8500 درخواست تغییرنام داشتیم که از این تعداد، 7000 نام تغییر یافته است و بقیه آنها به دلیل اینکه دارای معانی مناسب بودند براساس نظر ثبت احوال تغییر پیدا نکردند.
وی افزود: همچنین نام‌های خانوادگی تحقیرکننده و مستهجن نیز از سوی این سازمان، قابل تغییر است به طورمثال افرادی که دارای نام های خانوادگی گرگی، صبح به خیر لیف شاگرد، دل کبابی، پیش دستی، گوش بر و تیغ زن بوده اند، نام خانوادگی خود را تغییر دادند، نام های دارای آفت، کوچک ، نوکر و غلام نیز قابل تغییر هستند
با کمی خردمندی امروزه می توان از شر اسامی بردگی بیگانگان بودن خلاص شد. این اسامی در بیشتر لغتنامه ها قبل کنترل می باشند کمی به معانی آنان بیاندیشیم
 
تا به حال به معنی اسم های عربی که ما ایرانی ها روی فرزندانمان میگذاریم اندیشیده اید؟؟؟خوب است که قبل از انتخاب اسم..معنی آنرا بفهمیم.
طبق آمار ثبت احوال ایران سالانه هزاران کودک غلامرضا- غلام عباس-
غلامحسن -غلامعلی و غلامحسین نامیده میشوند.


هرگز یک عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! اعراب معنی غلام را
میدانند. غلام از
ریشه غلم می آید که به معنای بهره وری جنسی است! و غلام به پسربچه هایی
می گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می نموده اند! بغلط به ما گفته
بودند که غلام یعنی نوکر. درصورتیکه درزبان عربی نوکر را خادم میگویند!
غلام وکنیز همطرازند!! از کنیزان و غلام بچه ها بهره جنسی می برده اند !!

نامهای دیگری چون کلبعلی، کلبحسین و غیره نیز رایج است- کلب یعنی سگ و
کلب علی یعنی سگ علی و سگ حسین و غیره

معنی برخی دیگر از اسامی عربی:
بیشتر این لغت ها را در واژه نامه دهخدا دیدم و معنی آنها درست بود اگر
شما هم شک دارین میتونید برین واژه نامه ببینین
کلثوم: زن خیکی
خدیجه: سقط جنین شتر
بتول: زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد
رقیه: بندگی کردن و غلامی
نمودن
عذرا:زنی که همیشه باکره بماند
جعفر: جوی کوچک
ذبیح: چارپایی که گلویش را ببرند. گلو بریده .
عثمان: بچه مار .
صغری:حقیر
اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!

مقایسه کنید با معنی اسمهای ایرانی

منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد
دلارام : مایه آرامش دل
بهرام : پیروز
سهیلا: نورانی ترین ستاره
بهروز : خوشبخت
پروین :ستارگان درخشان
پوران : یادگار
روشن: نور
نوشا : گوارا و شیرین
مرجان : جان من - گلی دریایی
مینو : بهشت
رکسان : روشن
پریسا : همچون پری


onsdag den 23. januar 2013

فقــــــط در ایـــــران (7) - سوژه های خنده دار وطنی !

فقــــــط در ایـــــران (7) - سوژه های خنده دار وطنی !

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/1121_450828744970448_1938521797_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/13721_584712168220875_22864001_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139678_262.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139683_428.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139686_582.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139703_920.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139704_948.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139706_129.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139709_309.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139710_254.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/18.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/19.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/256530_589445511080874_1418580080_o.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/422295_590652474293511_1478744043_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/5.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/530700_589603697731722_1281659772_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/537393_10151194602037271_216314192_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/543780_453822231337766_495679115_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/553183_590015447690547_1983998989_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/578404_593749890650436_597892948_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/68927_488149584561643_1975610532_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/704499_10151342681408467_1612275594_o.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/71572_500142973357871_1347819466_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/72828_452804418106214_2056539612_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/734835_397966630297595_1970814966_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/74098_398696546891270_1876054185_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/7.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/481229_396580467102878_1387368627_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/397689_537576966261540_1316551853_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/385292_554665134543970_597960417_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/29.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/270911_454303011289688_1823901617_n.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/23.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/22.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/20.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139708_788.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139699_861.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139696_734.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139690_818.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139688_498.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139682_497.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139681_246.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139680_231.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/139679_190.jpg

http://up11.persianfun.info/img/91/11/faghat_dar_iran_7/12.jpg

mandag den 21. januar 2013

توقف ساخت مستندی با محوریت آیت‌الله جنتی

توقف ساخت مستندی با محوریت آیت‌الله جنتی خبر داد.
خبرگزاری فارس: صادق ‌داوری‌فر از توقف ساخت مستندی با محوریت آیت‌الله جنتی خبر داد.

«صادق داوری‌فر» سال گذشته با مستند «شیخ شوخ کاشی» با محوریت حجت‌الاسلام محسن قرائتی در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.

وی پس از آن اعلام کرد این مستند اولین فیلم از یک سه گانه است. از این رو برای به سراغ داوری‌فر رفتیم تا از وضعیت ساخت دو فیلم دیگر از این سه گانه جویا شویم.


وی در این باره گفت: پس از «شیخ شوخ کاشی» دومین قسمت از این مستند‌ را که در خصوص آیت‌الله احمد جنتی بود شروع کردیم که البته فعلا بنا به دلایلی کار متوقف شده است
خبر گذاری مخصوص ما خبر داد که از خیر ساخت این مستند به این دلیل گذشتند که فقط ایشان با بازگویی ١٥٠ سال اول ان موافقت کرده بود و سازنده زرنگ قصد دشت چندصد سال بعدی ان را هم به تصویر بکشد و البته نبود فیلم کافی در کشور و نبود کاغذ کافی برای یاداشت برداری از ١٥٠ سالگی اول زندگی ایشان هم بی تاثیر نبوده است بهر حال ایشان گفته است که ما امیدواریم که با به تصویر کشیدن ٥٠٠سال اول زندگی ایشان که البته وصد البته مثل بقیه آقایان به خوردن و خوابیدن و لالایی گفتن برای مردم گذشته است را کامل به تصویر بکشیم تا وقتی از وزارتداشته باشیم ارشاد بیرون آمد دوساعتی فیلم ولی هرچه بیشتر پیش رفتیم چیزی برای به تصویر کشیدن پیدا نکردیم و از هم سن و سالهای ایشان هم کسی در موزه پیدا نکردیم که چیزی بدست بیاوریم برای همین باید این مستند را از پایه دوباره بنویسیم تا چند شعر شاعران دیگر و مبارزات ساختگی در قبرستانها و غیره بسازیم شاید موفق شویم فعلا امیدی نبود.