عملکرد محمدباقر قالیباف در مسند شهرداری تهران به روشنی در شمار رویکردهای پوپولیستی در مدیریت شهری قرار می‌گیرد. یعنی رویکردی که هدف نهایی آن جلب توجه افکار عمومی بر مبنای مقاصد سیاسی است و نه لزوماً ساماندهی بنیادین چشم انداز شهر.
اما نکته مهم‌تر در نقد عملکرد قالیباف به عنوان شهردار تهران، نه فقط رویکرد پوپولیستی وی، بلکه بی‌اعتنایی محض وی به اقتضائات و چالش‌های زیست‌محیطی این شهر است. بر مبنای آنچه که خواهد آمد، در میان تمامی شهرداران پایتخت، قالیباف مخرب‌ترین عملکرد را داشته و عملاً آینده تهران را به نابودی کشانده است.
ghalibaf1
شهرداران دیگر تهران غالباً به فساد مالی یا بی‌اعتنایی به مشکلات شهر متهم شده‌اند اما قالیباف را می‌توان صراحتاً به آسیب عامدانه در حق آینده شهر و کشاندن سرنوشت تهران به ورطه برگشت‌ناپذیر نابودی حریم و توان اکولوژیک آن متهم کرد. در این باره می‌توان از جمله به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- اجازه ساخت و ساز در معبر باد غالب تهران
محدوده شمال غرب تهران، منطقه ۲۲ و به طور مشخص‌تر اطراف بزرگراه همت از دهکده المپیک به بعد مهم‌ترین معبر ورود باد به شهر است و آنچه که به تهران امکان خودپالایی می‌دهد. به همین خاطر طبق طرح تفصیلی و طرح جامع تهران ساخت و ساز در این محدوده ممنوع است. اما قالیباف در این ده سال برای تأمین هزینه پروژه‌های بی‌ارزش اما چشم گیری مثل برج میلاد کل اراضی این محدوده را به انبوه سازان بلندمرتبه ساز واگذار کرد. نتیجه آن که اکنون گلوی شهر مسدود شده است. قبلا یک بار وزش باد یا بارش اندکی باران دو روز هوای شهر را صاف می‌کرد اما حالا حتی دو ساعت بعد از بارش هوای شهر دوباره به سرعت آلوده می‌شود. این آسیبی برگشت ناپذیر و غیر قابل جبران است. چرا که شهر را در مقابل آلودگی هوا بی‌دفاع می‌گذارد و البته هرگز این امکان وجود ندارد که برای جبران خطاها و آسیب‌های قالیباف همه این برج‌ها و مجتمع‌ها را ویران کرد.
dirty-Tehran
غالب شهروندان تصور دقیقی از نابودی زیستبوم و آینده تهران در دوره مدیریت قالیباف ندارند و بر عکس اجرای پروژه‌های نمایشی باعث شده است حتی گاهی قشر نخبگان و روشنفکران جامعه، ذهنیتی مثبت در باره مدیریت و توان اجرایی قالیباف داشته باشند.
۲- بزرگراه سازی بی‌رویه
هرگز هیچ کارشناسی نگفته است چاره حل مشکل ترافیک تهران پاره‌پاره‌ کردن گستره آن و تبدیل آن به عرصه‌های منفصل و فاقد ارتباط ارگانیک است. بزرگراه‌ها البته مشکل امروز تهران را حل می‌کنند. اما در درازمدت شهر را به عرصه‌ای افسرده کننده تبدیل کرده و به تدریج هم تأثیر خود را در ساماندهی ترافیک از دست می‌دهند. این نیز آسیبی غیر قابل جبران است. نمی‌توان در آینده بزرگراه‌ها را برچیده و به شهر دوباره چشم اندازی همگون و انسانی بخشید.
۳- صدور مجوز تغییر کاربری باغ‌های شمیران
تردیدی نیست که در چهار سال گذشته سراسر شمیران به یک کارگاه ساخت و ساز تبدیل شده است. انبوه‌سازی در معابر تنگ، روی خط گسل و به قیمت نابودی زیست‌بوم شمال شهر فقط به خاطر پول کلانی که از این راه نصیب شهرداری می‌شود و البته بودجه‌ای که می‌تواند هزینه‌های رئیس جمهور شدن را تأمین کند.
۴- اجرای پروژه‌های نمایشی به جای طرح‌های بنیادین
نمونه‌ها در این باره پرشمارند. دریاچه زیان‌بار چیتگر با هزینه زیاد ساخته می‌شود، اما طرح جمع آوری آب‌های سطحی شهر عملاً به حال خود رها شده است. چون اولی دیده می‌شود و رای می‌آورد و دومی دیده نمی‌شود و هر چه هست زیر زمین خواهد بود! توسعه مترو در کشاکش بین دولت و شهرداری عملاً بسیار کند انجام می‌شود (البته قصور دولت نیز در این زمینه غیر قابل انکار است) در حالی که با بودجه پروژه‌های غیر مفید و بعضاً زیان‌باری مثل برج میلاد یا تونل توحید و یا تونل صدر می‌شد طرح جامع مترو را به اتمام رساند.
۵- واگذاری حریم پایتخت برای ساخت و ساز
در دوره قالیباف دامنه ساخت و سازها عملاً از خط همتراز دوهزار متر هم بالاتر رفت. تا نزدیکی خط الراس توچال را هم بر خلاف طرح تفصیلی تهران فروختند و ساختند. نتیجه البته مشخص است: نابودی غیر قابل جبران حریم اکولوژیک پایتخت.
NEWSIMG61859044620659545912273343732846
برای قالیباف، مسائل مهمی مثل آلودگی هوا، نوسازی بافت‌های فرسوده، مقاوم سازی سازه‌ها در برابر زلزله، توسعه طرح فاضلاب شهری، ساماندهی الگوی معماری و گسترش بازیافت و… کلاً به حال خود رها شده‌اند چون رای آور نیستند و زمان‌بر هستند و در کوتاه مدت نتیجه نمی‌دهند.
۶- فروش ذخایر اراضی شهر
بخش قابل توجهی از اراضی بایر شهری بر اساس نظام برنامه‌ریزی شهر می‌بایست به عنوان ذخایر آینده و برای برآوردن نیازهای آتی محفوظ مانده و تحت ساخت و ساز قرار نگیرند. اما در دوره قالیباف تمامی این اراضی (که اتفاقاً در نقشه‌های یک دو هزارم طرح تفصیلی به دقت شناسایی و تعیین شده‌اند) به طور غیر قانونی تغییر کاربری یافته و فروخته شدند. حتی دراین‌باره به مهم‌ترین نیاز عاجل امروز تهران یعنی احداث پارکینگ‌های عمومی هم توجه نشد. نتیجه آن که هم اکنون معابر بزرگ شهر مثل خیابان‌های ولی عصر و شریعتی و انقلاب و… نه تنها زمین خالی برای نیازهای شهری آتی ندارند بلکه عملاً دیگر امکانی برای عرضه پارکینگ هم ندارند. فرصتی که در قالب ذخایر ارضی شهر وجود داشته اما طمع‌کارانه در سالیان اخیر نابود شده است.
۷- رهاسازی مشکلات اصلی شهر
مسائل مهمی مثل آلودگی هوا، نوسازی بافت‌های فرسوده، مقاوم سازی سازه‌ها در برابر زلزله، توسعه طرح فاضلاب شهری، ساماندهی الگوی معماری و گسترش بازیافت و… کلاً به حال خود رها شده‌اند چون رای آور نیستند و زمان‌بر هستند و در کوتاه مدت نتیجه نمی‌دهند. مهم فقط اجرای طرح‌هایی بوده که تا مقطع روز انتخابات رئیس جمهوری بتواند تصویر خوبی از مدیریت قالیباف ارائه کند.
ممکن است گفته شود این همه سوء مدیریت غیر قابل جبران چرا مورد اعتراض رسانه‌ها و کارشناسان محیط زیست قرار نگرفته است؟ ماجرا ساده است. عملاً در حال حاضر تمامی رسانه‌های اجتماعی کشور متعلق به شهرداری تهران هستند. وقتی شما در مقابل یک کیوسک مطبوعاتی می‌ایستید قریب به نیمی از نشریاتی که پیش رویتان قرار دارد توسط شهرداری تهران منتشر می‌شود. نشریات دیگر نیز غالبا سیاسی بوده و چندان حساسیت زیست محیطی ندارند. از سوی دیگر در قالب نهادهایی مثل ستاد توسعه پایدار شهرداری و غیره غالب کارشناسان قعال و روزنامه نگاران طرفدار محیط زیست جذب شهرداری شده و صدایشان خاموش شده است.
به همین خاطر هم اکنون غالب شهروندان تصور دقیقی از نابودی زیستبوم و آینده تهران در دوره مدیریت قالیباف ندارند و بر عکس اجرای پروژه‌های نمایشی باعث شده است حتی گاهی قشر نخبگان و روشنفکران جامعه، ذهنیتی مثبت در باره مدیریت و توان اجرایی قالیباف داشته باشند. اما اگر بخواهیم شهرداری تهران را ملاک قضاوت در باره قالیباف قرار دهیم فقط به یک واقعیت می‌رسیم: انسانی که برای دستیابی به هدف خود به قواعد اخلاقی پایبند نیست، به راحتی می‌تواند حیات روزمره میلیون‌ها شهروند و سرنوشت یک کلانشهر ده میلیونی و پایتخت یک کشور بزرگ را به قهقرای برگشت ناپذیر بکشاند؛ فقط به خاطر آن‌که امروز به هدف و سود شخصی خود برسد. بدون تردید عملکرد قالیباف در شهرداری تهران به عنوان یکی از پیچیده‌ترین نمونه‌های سوء مدیریت در هر دادگاهی قابل پیگیری است. البته به شرط آنکه تصور کنیم اینگونه سودجویی‌ها و مدیریت‌های مخرب و ویرانگر در قالب قوانین موجود ایران قابل پیگیری هستند.