onsdag den 5. december 2012

انتشار گزارش خانواده کیانوش آسا از چگونگی کشته شدن وی


      
این داستان یک قتل است. قتل دانشجوی سفید پوشی که روز ۲۵ خرداد توسط نیروهای مسلح مستقر در پشت بام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چندی بعد پیکر خونینش از مانیتور پزشکی قانونی مورد شناسایی خانواده ی وی قرار گرفت.
وبسایت کلمه*
ما تصمیم گرفتیم در پاسخ به اظهارات کذب برخی مسئولین و همچنین برای اطلاع عموم بخصوص کسانی که پیگیر پروندهٔ این جنایت بوده و هستند، نکاتی را یادآور شویم.
کیانوش در سال ۱۳۸۶ در دورهٔ کار‌شناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت ایران، رشتهٔ مهندسی شیمی پذیرفته شد و در خرداد ۸۸ به مرحلهٔ تدوین پایان نامه تحصیلی دوره کار‌شناسی ارشد رسید. اما دفاع از حقوق خود و هموطنان، مجال دفاع از پایان نامه‌اش را نداد.
شاید بهتر باشد در اینجا مختصری از اتفاقات ظهر روز ۲۵ خرداد ۸۸ تا تحویل پیکر بی‌جان کیانوش در ظهر ششم تیر ارائه گردد.
آنچه برای ما روشن شده، این است که کیانوش در روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۴ ظهر، پیامی را در رابطه با تظاهرات روز گذشته در تهران در وبلاگش منتشر کرده و حدود ساعت ۲ بعد از ظهر به همراه چند نفر از دوستان دانشجویش برای شرکت در راهپیمایی از دانشگاه خارج می‌شود و از طریق مترو، خود را از ایستگاه دانشگاه علم و صنعت به ایستگاه میدان انقلاب می‌رساند.
وی در میدان آزادی، میان مردم بوده اما با شنیدن صدای گلوله و دیدن دود و آتش در نزدیکی میدان آزادی، به همراه سیلی از جمعیت حاضر، به محل حادثه یعنی خیابان محمدعلی جناح، کوچه صفا، نزدیک پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا می‌رود. در آنجا تعدادی از حاضرین در حال شعار دادن علیه بسیجیان بودند. همچنین از دو طرف سنگ پرانی به سوی یکدیگر صورت می‌گیرد.
پس از مدتی تحرکات و تحریکات دو طرف، نیروهای بسیجی مستقر در داخل و پشت بام پایگاه ابتدا با گلوله‌های مشقی و سپس با گلوله‌های جنگی و سازمانی، (بر خلاف ادعای مقامات بسیج و سپاه که گلوله‌های شلیک شده از اسلحهٔ بسیجیان در آن روز را غیر سازمانی عنوان می‌کنند) بصورت تک تیر و سپس رگبار به سوی حاضرین تیراندازی می‌کنند. در این میان کیانوش با گلوله جنگی، توسط یکی از این بسیجیان مستقر در پشت‌بام پایگاه مورد اصابت قرار می‌گیرد.
کیانوش پس از زخمی شدن، از مردم حاضر کمک می‌خواهد. پس از آنکه به کمک پنج نفر از مردم جابجا می‌شود، خود را معرفی کرده و اطلاعات شخصی‌اش را به آن‌ها می‌گوید. سپس با آمبولانس بیمارستان یا اتومبیل یکی از شهروندان به بیمارستان رسول اکرم منتقل می‌شود.
بنا به اظهارات پرسنل بیمارستان مذکور در غروب دوشنبه ۲۵ خرداد، تعدادی از زخمی‌ها و کشته‌های آن روز، به آنجا منتقل شده‌اند و در حالی که پزشکان و پرستاران مشغول مداوای زخمی‌ها بوده‌اند، نیروهایی که یونیفرم سازمانی خاصی بر تن نداشتند، وارد بیمارستان شده و کنترل امور را بدست می‌گیرند و تمامی کشته‌ها و تعدادی از زخمی‌های آن روز را از بیمارستان خارج و به مکان نامعلومی منتقل می‌کنند؛ این مسائل باعث اعتراض و تحصن پزشکان و پرستاران می‌گردد.
از آن زمان تا ظهر روز جمعه ۲۹ خرداد یعنی زمان تحویل جسد به پزشکی قانونی، اطلاع دقیقی از وضعیت کیانوش نداریم. در مدت چند روز مفقود بودنش، ما به مراکز و ارگان‌های متعددی مراجعه کردیم اما در همهٔ موارد نه تنها کمکی به ما نمی‌شد بلکه ما را با آن وضع نگران از جایی به جای دیگر و از فردی به فرد دیگر ارجاع می‌دادند.
از جمله در موردی یکی از افسران انتظامی گفت کیانوش در اوین زندانی می‌باشد و حاضر است با دریافت مبلغ ۵۰۰ هزار تومان، ظرف ۴۸ ساعت، خبر موثقی از وضعیت کیانوش و مکان دقیق نگهداری او به ما بدهد؛ ولی ما به خواسته‌اش عمل نکردیم تا اینکه پس از چند روز جستجوی مداوم خانواده و دوستان و آشنایان، در صبح سوم تیر، ناباورانه تصویر جسد خونین کیانوش را در مانیتور پزشکی قانونی در میان تصاویر تعدادی دیگر از اجساد یافتیم.
تصاویری که از کیانوش دیدیم، دهان پر از خون، اثر دو گلوله بر بدن و چهرهٔ تغییر یافتهٔ او را نشان می‌داد؛ بطوری که برادرش (کامران) در ابتدا قادر به شناسایی او نشد، اما خواهرش تأیید کرد که آن، تصویر جسد کیانوش است. فردای آن روز در چهارم تیر با حکم قاضی از دادسرای جنایی، جسد توسط خانواده در سردخانهٔ پزشکی قانونی، رویت و شناسایی قطعی شد.
حال با توجه به این موارد و مواردی دیگر که تا کنون بار‌ها در سازمان‌های اطلاعاتی، امنیتی و محکمه‌های قضایی گفته‌ایم، پرسش‌هایی در ذهن داریم که تاکنون پاسخی برای آن‌ها نیافته‌ایم ما همواره خواسته و می‌خواهیم که:
اول- چه شخص یا اشخاصی با مجوز چه فرد، افراد یا سازمانی و با چه قصد و هدفی، از پشت‌بام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا به سوی کیانوش تیراندازی کرده‌اند؟
دوم- طبق تحقیقات ما و بر اساس اظهارات شاهدان محل حادثه، ابتدا تنها یک گلوله به کیانوش اصابت کرده، سپس او زخمی و به بیمارستان منتقل می‌شود. چه کسانی، چرا و با چه مجوزی او را از بیمارستان خارج کرده‌اند؟ در حالی که به گفتهٔ پزشکان، زخمی‌ها در حال مداوا بوده‌اند و نمی‌بایست جابجا می‌شدند.
سوم- اگر کیانوش در بیمارستان هنوز زنده بوده، پیکر زخمی او را چرا و به کجا منتقل کردند؟
چهارم- با اینکه کیانوش روز ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته، اما تاریخ تحویل جسد به پزشکی قانونی ۲۹ خرداد است. در طول این چند روز پر ابهام، کیانوش که نه در بیمارستان و نه در پزشکی قانونی بوده، در کجا نگهداری می‌شده و چه شرایطی داشته است؟ آیا ارگان دیگری وجود دارد که جسد قبل از تحویل به پزشکی قانونی در آنجا نگهداری شود؟
پنجم- در بیمارستان رسول اکرم و احیانأ پس از آن، مراقبت‌های پزشکی در چه سطحی بوده است؟ آیا مداوای لازم و کافی بر روی کیانوش زخمی انجام گرفته است؟
ششم- اگر کیانوش در بیمارستان جانش را از دست داده، چرا بلافاصله به پزشکی قانونی منتقل نشده است؟
هفتم- وقتی برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی مراجعه کردیم، علاوه بر اثر گلوله اول، اثر گلولهٔ دیگری در بدن او وجود داشت. از طرفی گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده زیرا به این نکته که گلوله‌های موجود در جسد، از یک یا دو اسلحه و در یک یا دو زمان متفاوت شلیک شده یا خیر، اشاره‌ای نکرده است و فقط علت فوت را «اصابت گلوله» عنوان نموده است. چرا روز، ساعت فوت و دیگر جزییات نحوهٔ مرگ تشریح نشده است؟
هشتم- اگر دو گلوله، همزمان و در یک مکان به کیانوش اصابت نکرده، پس گلولهٔ دوم که یقینأ باعث مرگ او شده، کی، کجا، چگونه، چرا و توسط چه کسی به بدن زخمی او شلیک شده است؟
نهم- چرا نسخه‌هایی از گزارش اسلحه‌شناسی و دیگر تحقیقات و گزارش‌های پرونده را تاکنون به ما یا وکیل پرونده تحویل نداده‌اند؟
دهم- با توجه به اینکه کیانوش ابتدا به بیمارستان رسول اکرم منتقل شده، اگر در آنجا جان خود را از دست داده، بنا به نزدیکی فاصله، باید به پزشکی قانونی واقع در غرب تهران تحویل داده می‌شد. چرا برخلاف روال معمول، جسد به پزشکی قانونی کهریزک که بسیار دور‌تر از بیمارستان رسول اکرم می‌باشد، تحویل داده شده است؟
یازدهم- تحویل دهنده جسد به پزشکی قانونی چه شخص یا اشخاصی و وابسته به کجا بوده‌اند و چگونه توانسته‌اند با آسودگی خاطر و بدون ترس از پیگیری و بازداشت، روزانه جسد خونین جوانی را که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بود تحویل پزشکی قانونی دهند؟ چرا در نامه پزشکی قانونی بدون ارائه هرگونه جزئیاتی از آن شخص یا اشخاص تنها به عنوان «نا‌شناس» نام برده است؟
دوازدهم- عینک، لباس‌ها، تلفن همراه و دیگر وسایل شخصی کیانوش در کجا نگهداری شده یا می‌شود و چرا آن‌ها را به ما تحویل نمی‌دهند؟
سیزدهم- چرا با وجود دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و قضایی متعدد و بعضاً موازی تا کنون آمران و عاملان این جنایت معرفی، محاکمه و مجازات نشده‌اند؟
ASA03.jpg
با اینکه بار‌ها گفته‌ایم دیه و مواهب نمی‌خواهیم، قاتل را معرفی کرده و پاسخ پرسش‌هایمان را بدهند، همواره مراجع مختلف به شکل‌های گوناگون، به خانواده و وکیلمان پیشنهاد دریافت دیه داده‌اند. حضور افراد از طرف ارگان‌ها و سازمان‌های مختلف حکومتی در منزل ما و آوردن تابلو، لوح‌ها و … برای به اصطلاح دلجویی به چه منظوری بوده است؟
همچنین لازم می‌دانیم به عملکرد بسیاری از رسانه‌های داخلی در مواجهه با این جنایت اعتراض کنیم. باید گفت رسالت رسانه بیان واقعیات و انتقال درد و رنج‌های مردم است؛ اما بسیاری از رسانه‌های حکومتی با آزادی مطلق و بدون اینکه به هیچ فرد یا نهادی پاسخگو باشند، سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه می‌دهند و در خبر‌ها دروغ می‌گویند، دروغ می‌نویسند و واقعیات را وارونه جلوه می‌دهند. آن‌ها توجه نمی‌کنند که امروزه دیگر قرنطینهٔ اطلاعاتی امکانپذیر نیست و این سخنان ناصواب، در ‌‌نهایت، تاثیر منفی بر مشروعیت خود آنان خواهد داشت.
ما حاضر بوده و هستیم حتی با همین رسانه‌ها مصاحبه داشته باشیم، به شرطی که گفته‌های ما بطور کامل منتشر شود تا افکار عمومی به قضاوت بنشینند.
با امید اندکی که به نمایندگان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی داشتیم، علاوه بر ریاست قوه قضائیه، به کمیتهٔ ویژه حوادث پس از انتخابات که از سوی آن‌ها تشکیل شد و برخی ارگان‌های دیگر نامه نوشتیم و نسخه‌ای از گزارش‌های موجود پرونده قتل کیانوش را پیوست نامه‌ها برایشان ارسال کردیم، اما نه تنها پاسخی دریافت نکردیم، بلکه با قرائت نتیجهٔ گزارش کمیتهٔ ویژه در صحن علنی مجلس، ناباورانه شاهد بودیم که واقعیات وارونه شده و اصل مطلب از قلم افتاده است.
ما مدتهاست از این مجلس قطع امید کرده‌ایم و مراجع پیگیر این قضیه، فعالان نهادهای حقوق بشری بوده‌اند.
ما از همه فعالین اجتماعی و سیاسی و انجمن‌ها و نهادهای حقوق بشری داخل و خارج کشور درخواست می‌کنیم که همچنان پیگیر این جنایت باشند.
خانوادهٔ آسا همچنین خواستار پیگیری این پرونده‌ توسط دبیرکل، رئیس و کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خانم کا‌ترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خانم شیرین عبادی، وکیل ایرانی برنده جایزه صلح نوبل و فعالین حقوق بشر در سازمان‌های: حقوق بشر کردستان، عفو بین‌الملل، گزارشگران بدون مرز، دیده‌بان حقوق بشر، دفاع از قربانیان خشونت، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر و همچنین کانون مدافعان و کمپین بین‌المللی حقوق بشر‌ است

Ingen kommentarer: