onsdag den 27. marts 2013

حلاّج، بعنوان يک متفکر نــوجــو

27 مارس سال 922 ميلادي حسين ابن منصور معروف به «حلاّج» صوفي، انقلابي، نويسنده، شاعر و آموزگار ايراني به تصميم وزير ...مقتدر عباسي خليفه وقت با شقاوت تمام اعدام شد. حلاج كه در سال 858 ميلادي در ولايت طور بيضاء از ايالت فارس به دنيا آمده بود و 64 سال از عمرش گذشته بود در بغداد كشته شد. وي خواهان برابري اقتصادي - اجتماعي مردم، و ايجاد جامعه بدون طبقه و تبعيض بود
.
 حلاّج در عصر شـدیدترین منازعات فلسـفی و مجادلات مذهبی زندگی می کرد و این همه، بر حیات اجتماعی و تفکر فلسـفی او بی تأثیر نبود.
* اکثر تحقیقات در بارهء حلاّج، از جدائی قاطعی که میان افکار و آثار اوّلیه یا دورهء تصوّف حلاّج و آثار دورهء کمال یا الحاد او موجود است، غافل اند.

* نامه هـای حـلاّج بـه یارانش، با « کلمات رمز » نوشـته شـده بـود، ایـن امــر نشـان می دهد که فعالیّت های حلاّج ماهیّتی عمیقاً سـیاسی و مبارزاتی داشـته آنچنانکه حلاّج مجبور بوده که در سـفرهای خود به شـهرها و ولایات اسـلامی، غالباً تغییر لباس و قیافه داده تا از تعقیب پاسـداران دیانت و خلافت، محفوظ بماند

عقيدهء اسـاسی ما اينسـت که: حلاّج، بعنوان يک متفکر نــوجــو، در طول زندگی اجتماعی خود با اديان و آئين های مختلفی برخورد نموده و بقول خود:
« … به دين ها
« کافــرم بــه دين خـــدا
کُفــران
نــزد من هنـــر بـُوِدَ
و بــر ِمسـلمانان زشـت »انديشـيدم و سـخت کوشـانه در آن ها مطالعه کرده ام »
«
آثـار و تـألـيـفـات حـلاج:
حلاج دارای تأليفات بسـيار بوده و رسـالاتی در مسـائل اجتماعی، فلسـفی و سـياسی داشـته بطوريکه عطار نيشـابوری از او بنام « شـير بيشـهء تحقيق » نام بُرده اسـت.
هجويری در بارهء آثار و کتاب های حلاّج می نويسـد:
« … و من 50 پاره تأليف حلاّج را بديدم اندر بغداد و نواحی آن و بعضی به خوزسـتان و فارس و خراسـان » .
نکتهء جالب در روایت هجويری ايـن اسـت که وی برای برائت حلاج از هرگونه کفر و الحاد، کوشـش کرده تا حلاّج ديگری خلق نمايـد و لذا می نويسـد:
« پندارند که حسـين بن منصور، حسـن بن منصور حلاّج اسـت، آن ملحد بغدادی که اسـتاد محمد زکريا ( رازی ) بود و رفيق «ابوسـعيد قرمطی »… نکته ای که در هيچ يک از منابع تاريخی وجود ندارد!
ابن نـديم نيز 47 جلد از آثار و رسـالات حلاّج را نام برده اسـت.
عطار تأکيــد می کنــد:
« … و حلاّج را تصانيف بسـيار اسـت و صحبتی و فصاحتی و بلاغتی داشـت که کس نداشـت، و وقتی و نظری و فراسـتی داشـت که کس را نبود. »
شـيخ روزبهان بقلی روايت می کنــد:
« … از قطب جاکوس کُردی شـنیدم که حسـين بن منصور حلاج 1000 تأليف کرد، بيشـترين در بغداد بسـوختند. »
روايت روزبهان اگر چه اغراق آميز می نمايد، اما بهر حال نشـان دهندهء کثرت آثار و تأليفات حلاّج می باشـد.
آثار و تأليفات موجود حلاّج
1 – اشـعار حلاّج ( به عربی ): مشـتمل بر 87 قطعه شـعر. اين شـعرها توسـط اسـتاد ماسـينيون گردآوری و به فرانسـه ترجمه گرديده و نيز بوسـيلهء بيژن الهی به فارسی روان و شـاعرانه ای برگردان شـده اند.
2 – الطواسـين: رسـاله ای اسـت تقريباً عرفانی در ده بخش با الفاظ و عبارات پيچيده که در بعضی بخش ها، به « چيسـتان » شـباهت دارد. بخشی از اين رسـاله را روزبهان بقلی از عربی به فارسی آورده و بر آن شـرحی نوشـته که در شـرح شـطحيات مندرج اسـت و اسـتاد ماسـينيون نيز تمامت آنرا به فرانسـه ترجمه کرده اسـت.
3 – ديوان منصور حلاج ( بفارسی ): که بوسـيلهء انتشـارات سـنائی چاپ و منتشـر شـده اسـت.
 خـدا همچون دشـمن خشـمگينی اسـت که داروئـی جز کُشـتن او نيسـت ».



 

حلاج دست به سفر هاي متعدد و طولاني زده و از درياي سرخ تا خليج بنگال را ديدن كرده و همه جا به آموزش افكار خود پرداخته بود. او درباره افکار بودا، ماني و فلاسفه يونان باستان و نيز انديشه هاي سوسياليستي مزدک تحقيق و مطالعه کرده بود. حلاج بر خلاف ساير انديشمندان معاصر خود و قرون وُسطی، تفكراتش را به ميان توده ها برده بود و به همين سبب دشمني مقامات وقت را نسبت به خود كه از روشن شدن توده ها و وقوف آنان بر اهميت و حقوق خود هراس داشتند برانگيخته بود.
حلاج که بسياري از سالهاي عمر را در شهرهاي خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هايي که ايرانيان باني آنها بودند از جمله قرامطه حمايت، و با اين عمل با سياست خلفاي وقت که بر پايه سيادت عربها در سرزمين هاي اسلامي قرار داشت مخالفت و عملا مبارزه مي کرد. به اين دلايل، دستگاه خلافت عباسيان در پي فرصت بود تا حلاج را از ميان بردارد و اين فرصت با کودتايي که ياران او برضد خليفه کردند فراهم آمد، ولي براي مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبي لازم بود. نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تاييد کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود كه هرچه مي گويد حقيقت است، و براي بيان اين مطلب عبارت «انا الحق» را بكار برده بود.
دستگاه خلافت كه او را يك خطر براي خود مي پنداشت؛ اين عبارت را شرك و كفر و ادعاي خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شكنجه فراوان اعدام كرد.
گفته اند كه پيش از اعدام، به حلاج يك هزار تازيانه زده بودند و دست و پايش را قطع كرده بودند و او اين شكنجه ها را تحمل كرد و خم به ابرو نياورد.
در برخي از تواريخ، روز اعدام حلاج «26 مارس» نوشته ش

Ingen kommentarer: