mandag den 17. september 2012

شعری از سهراب احمدی نژاد


شعری از سهراب احمدی نژاد
شعر آقای «سهراب احمدی نژاد» که توسط يکی از دوستان عزيزم به دستم رسيد انگيزه نوشتن اين يادداشت شد و هم او نيز پيشنهاد طرح عمومی اين نوشته را داد. اين شعر به قصد هجو محمود احمدی نژاد در قالب «صدای پای آب» يعنی تأثيرگذارترين اثر يکی از فرازهای

منحصر به فرد شعر فارسی آمده است و درست به دليل همين نام گذاريِ اسم شاعر و
استفاده از ريتم و قالب معروفترين کار او، توجه خواننده را به خود جلب مي‌کند. من متن شعر را، بدون رعايت فاصله گذاری قطعات آن، در زير مي‌آورم تا اشارات بعديِ نوشته به آن روشن باشد:
...
« شعری از سهراب احمدی نژاد
روزگارم بد نيست - چاه نفتی دارم - پول گازی - سر سوزن عقلی - دوستانی ، دستشان داغ و درفش - و سخنگويی که همين نزديکيست - لای اين شب بوها - گوئيا می شاشد- پای آن کاج بلند - اهل تهرانم - ازهمان روز که خوردم پپسی توی ميدان وليعصر، شدم تهرانی
....
اهل تهرانم- پيشه ام حرافيست- گاه گاهی قفسی ميسازم توی اوين - تا به آواز جوانی که در آن زندانيست - غم بدبختيتان تازه شود - چه خيالي،،،،چه خيالی ميدانم - همشون بی جانند - خوب ميدانم - حاصل دولت من بی نانی است - من مسلمانم
برسرم هاله‌ی نور - جانمازم پرچم - مُهرم زور - قصر، سجاده من - من وضو باخونِ مردم پير و جوان ميگيرم - من نمازم را پی تکبيرةالاحرام فقيه - پی قدقامت شورای نگهبان خواندم - کعبه ام بر لب چاه - کعبه ام توی - جمکران افتادست - کعبه من مث يک زندانی - می رود راه براه - می رود بند به بند - حجرالاسود من - کلّه‌ی تار و سياه اوباماست - اهل تهرانم - نسبم شايد - برسد - به يه هندونه‌ي‌کالی در چين - نسب من شايد - به پسرعمه چاوز برسد - رهبرم بی خبر از خواب پريد - جنّتی زيبا شد - مرد بقال از من پرسيد - چند مثقال کراک ميخواهی - من ازاو پرسيدم - رای مفت سيری چند؟

 

Ingen kommentarer: