tirsdag den 29. november 2011

یادداشت نوری‌زاد برای آریا آرام‌نژاد: بمان و با هر سختی بساز


او در هرقطعه ای که می خواند، می دیدم که پاره های وجودش را در یک بلندگوی دستی فریاد می کشد. آن هم در اطراف زندان و برای خوشامد زندانیانی که از او و از صدای او امید و زندگی و رهایی آرزو داشته و دارند. من با اطمینان می گویم صدای این جوان از آسمان زیبایی ها روح می گیرد و همان روح را به جان مخاطبانش تزریق می کند....
محمد نوری‌زاد در یادداشتی برای آریا آرام‌نژاد نوشت:
در سلول های انفرادی زندان اوین، زیباترین موسیقی ای که مرا غرق شعف می کرد و سلول های سردم را گرما و انرژی می داد، صدای مرد دوره گردی بود که در بلندگوی دستی خود داد می زد: سبزی، بادمجون، خیار، کدومسما، آی خانوم خونه دار زنبیلو ور دار وبیار..
هر از چند روزی این مرد دوره گرد می آمد و در کوچه های اطراف زندان اوین می گشت و همین ها را فریاد می کشید. من با هر فریاد او به دامان زندگی چنگ می بردم و به امید فردایی بهتر، نفسی تازه می کردم. با خود عهد کردم اگر یک روز آزاد شدم، به یک دوره گرد پول بدهم تا همین چیزها را دربلندگوی دستی اش داد بزند و در اطراف زندان اوین پرسه بزند. و حتی با خودم گفتم یک چند بیت از اشعار حافظ هم به او می دهم تا با خیار و بادمجانش قاطی کند.
بعدها که از زندان کوچک اوین خلاص شدم و به زندان بزرگ جامعه داخل شدم، صمیمانه بگویم که هر موسیقی ای را که می شنیدم ، حظ و لذتش به گرد پای آن فریاد مرد دوره گرد نمی رسید. تا این که صدای آریا آرام نژاد را شنیدم که متفاوت می خواند.
او در هرقطعه ای که می خواند، می دیدم که پاره های وجودش را در یک بلندگوی دستی فریاد می کشد. آن هم در اطراف زندان و برای خوشامد زندانیانی که از او و از صدای او امید و زندگی و رهایی آرزو داشته و دارند.
من با اطمینان می گویم صدای این جوان از آسمان زیبایی ها روح می گیرد و همان روح را به جان مخاطبانش تزریق می کند.
آریای عزیز
بمان
باهر سختی بساز
که سازها بی تاب تواند.
وخود را برای صدای تو کوک می کنند.
به امید رهایی تو و سایر همرزمانت
و رهایی ایران عزیز
محمد نوری زاد

Ingen kommentarer: